۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

پرسش های سایت لینک سبز




پرسش  اول
با سلام و تبریک  عید نوروز.جناب آقای قابل بعد از ۲۵ بهمن که همراه با حضور خوب و نجیبانه ملت بود علارقم حکومت نظامی متاسفانه شاهد اتفاقات ناخوشایندی بودیم.عدم همراهی بخشی از اصلاح طلبان و انفعال آنان بخصوص در مجلس و حتی خالی کردن پشت آقایان موسوی و کروبی توسط بخش هایی ازنیروهای باقی مانده اصلاح طلبان ومعتدل ها که درکم کردن هزینه حصر این دو بزرگوار و همسران آنان موثر بود

۱.علت این انفعال و پشت کردن را چه می بینید؟آیا بازخورد این انفعال, سرخوردگی بعضی عزیزان در جنبش و رادیکال شدن فضای درون جنبش نیست؟و آیا حاصل آن, اختلاف در جنبش که دلخواه حاکمیت اقتدارگرا ست نیست؟
سلام بر شما.
نمی توان منکر تاثیر منفی رادیکال شدن جنبش شد. مطمئنا آثاری دارد ولی همه ی افراد و گروه های تشکیل دهنده ی جنبش سبز باید توان تحلیل و تحمل دیدگاه های مختلف مردم معترض را داشته باشند. مردمی که شدیدا و با خشونت بار ترین رفتارها از سوی حاکمیت ستم پیشه سرکوب می شود، طبیعتا واکنش های تندی را نشان می دهد. حتی قرآن کریم هم تایید می کند که خشم ستمدیده اگر باعث فریاد تند و توهین آمیز شود، خداوند آن را ناپسند نمی داند(لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم). در همین حال هم مسئولیت رادیکال شدن شعارهای مردم معترض، بر عهده ی حاکمیتی است که موجب خشم مردم معترض می شود.
البته افراد موثر و مورد اعتماد معترضان باید مردم را به پرهیز از دام «خشونت گرایی» (که حاکمیت بر سر راه مردم پهن کرده تا «انگیزه ای مشروع برای سرکوب اعتراضات» پیدا کند) همیشه و مکررا پرهیز دهند و از چیره شدن فضای احساسات به هیجان آمده بر تصمیمات خردمندانه و منطقی، جلوگیری کنند.  

۲.آیا جنبش سبز سرکوب و سقط شد؟ در ادامه پاسخ به این سوال ادله خود بیان بفرمایید.
بهترین دلیل بر زنده بودن جنبش سبز، طراوت و سرسبزی و تنفس آن در فضای فکری جامعه و تجلی آن در تحلیل ها و حضور سرافرازانه ی اسیران زندانی جنبش اعتراضی و خانواده های صبور آنان است.
تکبیر های شبانه و حضور آگاهانه ی مردم معترض در ماه های گذشته، نشان داد که این حرکت مسالمت جویانه و قانونی، سرکوب شدنی نیست.
نشانه ی دیگر حضور موثر و سرزنده ی جنبش اعتراضی را در واکنش های حاکمیت و نیروهای امنیتی و مسلح آن باید دید. لشکر کشی های خیابانی و ایجاد فضای پادگانی در شهرهای بزرگ، بی دلیل انجام نگرفته و نمی گیرد. تا زندانیان سرافراز و تحلیل گران هشیار و سخنگویان شجاع جنبش اعتراضی و حضور مردم در هنگام نیاز باشد، سخن گفتن از مرگ جنبش سبز، سخنی منطقی نخواهد بود.

آرزوی سلامتی برای شما 

 
پرسش  دوم
جناب قابل،

در ابتدا تبریک سال نو، ادای احترام و ممنون از بابت حضور شما در سبزلینک


سوال من از شما

به نظر شما آیا در عصر جدید رابطه سنتی روحانیت - مردم احتیاجی به تغییر دارد یا نه ؟ جایگاه مذهب را دنیای مدرن چگونه میبینید ؟ آیا هنوز باید در همه شوونات زندگی بشر وارد شود یا تنها محدود به امور اخلاق فردی و اخروی آنان شود ؟ 
مطمئنا باید تعریفی دوباره از مقولات؛ «روحانیت، مذهب و اخلاق» ارائه کرد. نه مدرنیته مدعی مذهب مردم است و نه مذهب با مدرنیته سر جنگ دارد. هم اکنون نیز سنتی ترین مذهبی های ما از دستاوردهای دنیای مدرن بهره می برند و مشتری پروپا قرص اینترنت و کامپیوتر و موبایل و انواع و اقسام ابزارهای زندگی مدرن هستند.
روابط روحانیت با مردم نیز تفاوت های عمده ای داشته و با استفاده از ابزار مدرن، شکل جدیدی به خود گرفته است. البته هنوز هم تغییرات وسیع و حتی تغییرات ماهوی در پیش است.
تلازمی بین «عدم دخالت در همه ی شئون زندگی بشری» از سوی مذهب با «فروکاستن نقش مذهب به امور فردی» نیست. مثلا می توان «دین و مذهب» را به عنوان «پیش نهاد دهنده ی راهکارهایی منطقی و محدود در بخش هایی از زندگی بشر» پذیرفت و درباره ی حضور مذهب در «ایجاد انگیزه برای مراعات اخلاق انسانی در صحنه ی اجتماع» هم اندیشه کرد. مهم این است که «دین و مذهب به مزاحمی بی سود و زیانبار برای زندگی بشر تبدیل نشود». گرچه با کمال تاسف، قرائت های رایج از آن «مزاحمی سمج و پرزیان» ساخته اند.

 
پرسش  سوم
ضمن سلام و تشکر از قبول دعوت

آقای قابل جنابعالی در سال۷۷ از طرف حضرت ایت اله منتظری حکم اجتهاد گرفته و برای پاسخگوئی به مسائل شرعی و دینی در محیط مجازی معرفی شدید آیاغیر از شما به فرد یا افراد دیگری این مسئولیت واگذار شده ؟ جناب قابل ممزوج و مخلوط شدن خرافات بی اساس و عدم توان پاسخگوئی مذهب در مواجهه با عقلانیت و خرد گرائی همچنین نا کار آمدی حکومت اسلامی در ۳۰ سال گذشته باعث ایجادموج دین گریزی و دین ستیزی نزد جوانان خصوصا در فضای مجازی شده ایا این اشکال را اساسا از دین میدانید یا حکومت دینی یا ....؟
 
در پاسخ پرسش اول باید گفت: حضرات آقایان محسن کدیور و سید محمدعلی ایازی نیز از طرف استاد(رحمة الله علیه) همراه با من، معرفی شده بودند.
در مورد خرافات باید توجه کرد که نقش حکومت ها در این امر، خیلی موضوعیت نداشته و ندارد. اساس آن «جهل» افراد و یا گروه هایی است که چه اعتقاد مذهبی داشته باشند یا نداشته باشند، بدون دقت هر ادعایی را می پذیرند و اساسا به ادعاها و لوازم آن نمی اندیشند.
برای روشن شدن بحث خرافه گرایی و عوامل آن، می توانید مصاحبه ی مرا در این خصوص مطالعه کنید. لطفا به این آدرس مراجعه کنید؛ http://ghabel.blogspot.com/2006/01/blog-post_31.html
پرسش  چهارم
با عرض سلام و  تبریک سال جدید، 

مرحوم آیت الله منتظری که از پایه گذاران نظریه ولایت فقیه بودند در سالهای آخر عمرشان فرمودند که آنچیزی که ایشان از ولایت فقیه در نظر داشتند با آنچیزی که اکنون اجرا میشود کاملا متفاوت بوده است. حتی مسئله ولایت مطلقه فقیه که اکنون در قانون اساسی آمده بعد از فوت آیت الله خمینی مطرح شد. حالا رژیم فعلی تلاش دارد این نظریه را جزء یکی از اصول دین جا بزند و ولی فقیه را مقدس جلوه دهد. حتی چندی پیش یک از وابستگاه رژیم گفته بود مخالفت با آقای خامنه ای مخالفت با خدا است و فکر میکنم مطلب مشابهی هم در مورد آقای احمدی نژاد بیان شده بود

 
سئوال اول من از جناب آقای قابل این است که ولایت مطلقه فقیه اصلا توسط چه کسانی ابداع شد و آیا این افراد پشتوانه علمی برای این نظریه ارائه کرده اند ؟ 
ولایت مطلقه ی فقیه(یا ولایت عامه) ظاهرا توسط مرحوم «ملا احمد نراقی» به عنوان یک بحث فقهی مطرح شده است. البته اصل بحث از «ولایت مقیده ی فقیه» بحثی دراز مدت در فقه شیعه است.
مثل همه ی بحث های فقهی، دلایل قرآنی و روایی و عقلی، مورد استناد موافقان اندک(حدود 5%) و مخالفان بسیار(95%) ولایت مطلقه ی فقیه قرار گرفته و هریک تابع برداشت خود بوده اند.
مرحوم آیة الله منتظری که قوی ترین متن استدلالی در این مورد را نوشته است، اولا قائل به «مشروعیت آن از طریق انتخاب مردم» است (نه به نصب الهی) و ثانیا در تعارض بین «افقه بودن» و «سیاستمدار تر بودن»(در صورتی که سایر شروط را بطور مساوی داشته باشند) رسما قائل به ترجیح «سیاستمداری» بر «فقاهت» بود. من در سال های 69 یا 70 به ایشان عرض کردم که همین ترجیح، نشانگر «عدم ثبوت ولایت فقیه» است.


سئوال دوم من این است که آیا در نظریه اولیه ولایت فقیه روشی برای جلوگیری از مستبد شدن ولی فقیه و نظارت بر اعمال وی در نظر گرفته شده است ؟ اگر جواب مثبت است پس چرا این روشها درست عمل نکردند ؟
عمده ترین ناظر بر ولی فقیه که در قانون اساسی پیش بینی شده، مجلس خبرگان منتخب مردم است. طبق معیارهای حقوقی، این مجلس باید از کارشناسان مختلف؛ فقه و حقوق، اقتصاد، سیاست، جامعه شناسی، فرهنگ و هنر، امور دفاعی و نظامی باید تشکیل شود تا بتواند بر تصمیم گیری های و عزل و نصب های مقامات قصائی و فرهنگی و نظامی و سیاست گذاری های کلان کشور از سوی رهبری، کارشناسانه نظارت کند و در صورت تخلف او را استیضاح کرده و حتی در صورت بی توجهی به مصوبات نظارتی خبرگان، می توانند او را عزل کنند.
اما در عمل، با اعمال نظارت استصوابی (که مخالف صریح اصول متعدده ی قانون اساسی است) همه چیز را از مسیر قانونی خارج ساخته و مجلس خبرگان را مثل سایر نهادهای انتخابی، به نهادی انتصابی تبدیل کردند و طبیعی است که چنین مجلس تقلبی، نمی تواند بر رهبری نظارت کند و تنها تحت امر او فعالیت کرده و فعالیت خواهد کرد.  
پرسش  پنجم
با سلام و تبریک  سال نو به شما و خانواده محترم  و همچنین تبریک به پاس پایداری  و پایمردی تان و همچنین تشکر از حضورتان در جمع کاربران سایت سبزلینک:
 -1اخیرا تعاریف عجیب و غریبی از سلامت اقتصادی حاکمان کشور و استقلال کشور ارائه گردیده است با این ادعا که چون شخص اول مملکت ساده زیست است پس ایشان دارای سلامت اقتصادی است و نقاط مبهم حتی از نوع خاکستری هم در پرونده ایشان وجود ندارد. در این تعریف زوال سرمایه های اقتصادی کشور و فساد اقتصادی حاکم بر فضای کشور و ... چه می شود؟ آیا اینها نقاطی سیاه یا خاکستری تلقی نمی شوند؟ درباره استقلال هم ظاهرا انزوای سیاسی به استقلال سیاسی تعبیر شده و از این منظر حکام مصر و تونس وابسته و لابد حکام ایران و کره شمالی و لیبی مستقل اند! دیدگاه شما در این موارد چیست؟
کاش مسئولان کشور میلیون ها تومان حقوق ماهیانه می گرفتند و زندگی اشرافی می داشتند ولی در مصرف بیت المال و منابع ملی، کمی احتیاط می کردند واینهمه اموال عمومی را برای مقاصد شخصی و وجهه ی خصوصی خود در سطح جامعه مصرف نمی کردند.
در یکی از سال های حضور مجلس ششم اعلام شد که 37 میلیارد تومان فقط خرج سفرهای استانی مقام رهبری بوده است. اگر در تمام مدت بیست و دو ساله ی رهبری ماهیانه 5 میلیون تومان حقوق به ایشان می دادند، تنها به عدد«1320 میلیون تومان» می شد. این عدد کجا و «37000 میلیون تومان» کجا؟!! آیا آیة الله خمینی که هیچ سفر استانی نداشت و لااقل چنین مخارجی به بیت المال تحمیل نکرد، ناموفق تر از ایشان در مدیریت کشور بود؟!!
در مورد استقلال نیز باید به این پرسش پاسخ داد که در برابر کشتار مردم مسلمان ایالت سین کیانگ چین و کشتار مردم چچن در روسیه، چه نشانی از استقلال جمهوری اسلامی دیده شد؟!! امروز از یک سو ادعا می شود که ملت ایران از تحریم های بین المللی سود می برد!! و از سوی دیگر رسما اعلام می شود که پیش شرط هرگونه مذاکره ای با غرب، لغو تحریم های بین المللی است!!! آیا هیچ تاثیری در تحمیل سیاست های قدرت های بیگانه، ناشی از تحریم ها به ملت ایران وجود نداشته است؟!! داستان غم انگیز «نیروگاه اتمی بوشهر و بازی کثیف روس ها وچاپیدن 15 ساله ی منافع ملت ایران دلیل استقلال ما است؟!! آیا مشکلات پیش آمده در مورد سهم ایران از دریای مازندران، ناشی از نیاز حاکمان به حمایت های روسیه در مراکز بین المللی و باج دادن به آن کشور نیست؟!! داستان انزوای سیاسی در سطح بین المللی، حدیث مفصلی است که در این مختصر نمی گنجد.


۲- قبل از حصر/بازداشت رهبران سبز، زمزمه هایی از بازگشت دوباره گروهی از اصلاح طلبان به صحنه انتخابات و تکرار تجربه آزموده آن هم بدون تعیین تکلیف انتخابات قبلی مطرح گردید که با وقابع ۲۵ بهمن و حوادث پس از آن، ظاهرا بصورت موقت طرح این موضوع مسکوت گذاشته شده اما احتمالا طرح این موضوع در روزهای آینده دوباره از سر گرفته می شود. دست آویز شدن به راهبرد شرکت در انتخابات را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا بدون تعیین تکلیف انخابات خرداد ۸۸ و حوادث پس از آن و در شرایطی که قطعا سلامت انتخابات با فضای فعلی کشور مخدوش است، شرکت در انتخابات را به صلاح می دانید و آیا جز ایجاد تشتت و انشقاق در جنبش سبز و فروکاهیدن مطالبات به نازل ترین سطح ممکن می تواند تاثیر دیگری داشته باشد؟ ارزیابی کلی شما نسبت به آثار مثبت و منفی هر یک از راهبردهای حضور در انتخابات، حضور مشروط در انتخابات، سکوت در برابر انتخابات، و یا تحریم فعال در انتخابات آتی چیست؟ در شرایط فعلی کدام راهکار را موفق تر ارزیابی می کنید؟
تنها در صورتی که نهادی غیر حکومتی و با نظارت بین المللی در ایران انتخاباتی برگزار کند، شرکت در آن مطلوب است. در غیر اینصورت گمان نمی کنم شرکت در نمایش های انتخاباتی، منطقی باشد.


 
پرسش  ششم
-1 انتخابات مجلس آینده را چطور ارزیابی می کنند؟ 
پیش بینی مثبتی از آن ندارم. حاکمیت فعلی شایستگی برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه را ندارد.


۲- آیا جریان احمدی/مشایی را خطری جدی برای مرکزیت حاکمیت می دانند؟ 
خیر. چپ روی های آنان بازی اصحاب قدرت با بازیگردانی مرکزیت و کنترل شده و برای جلب آراء مخالفان است. این سخن صریح جناح حاکم بر کشور است. البته امکان جدی شدن درگیری ها در تقسیم منافع قدرت و خارج شدن مسایل از دست بازیگردانان وجود دارد.


با سپاس فراوان

 
پرسش  هفتم
با عرض سلام و  تبریک عید نوروز و آرزوی  استواری روزافزون برای شما 
 
ابتدا لازم است به عنوان یکی از دوستداران جنبش سبز از شجاعت و جوانمردی شما تشکر کنم 

اما بعد

1- به نظر شما جریانات فکری درون حوزه علمیه و به طور کلی روحانیت را به چند دسته می توان تقسیم نمود؟ کدامیک از این گروهها در آینده به جریان غالب تبدیل خواهند شد و با عنایت به سیطره روزافزون حاکمیت بر حوزه، همکنون آیا ستیز و رقابتی برای تصاحب جایگاه برتر در میان این جریانات می بینید؟ در این میان وزن نواندیشان دینی و کسانی که با اندیشه های نوین به سراغ اسلام و روحانیت می روند چه میزان است و تعاملات آنان با سایر گروههای فکری حوزه را چگونه ارزیابی می کنید؟
روحانیت به سه دسته ی؛ مدافعان حاکمیت و مخالفان حاکمیت و اکثریت خاموش تقسیم می شود.
تحولات عظیم در سطح جهانی و امکانات گسترده برای تحقیق و اطلاعات دقیق از تغییر و تحولات اجتماعی و علمی، آینده ی حوزه های علمیه را از آن همراهان علم و واقعگرایان صحنه های اجتماعی و خردگرایان موجود در آن ها خواهد ساخت.
طبیعتا نو اندیشی دینی محصول آشتی با علم و منطق و پذیرش واقعیت ها است. پس این گروه نامتعین، نقش اساسی «تحول در حوزه ی اندیشه ی دینی» را بر عهده خواهد داشت.

2- برخی از روشنفکران سکولار به این نتیجه رسیده اند که دین اسلام از اساس اصلاح ناپذیر است و تنها راه برای تحول سیاسی اجتماعی ایران و جامعه دینی آن، نه اصلاح، که وادار نمودن دین به عقب نشینی از عرصه عمومی است. به نظر شما آیا این اظهار نظر صحیح است یا خیر؟ در صورت عقب نشینی اجباری دین، یا به طور کلی نهادهای دینی، انتظار چه عواقبی را برای جامعه و این نهاد می رود؟ تغییرات و تحولات دین به چه صورت خواهد بود؟
من به عنوان کارشناس معارف دینی و شریعت محمدی(ص) با برداشت این گروه از روشنفکران سکولار موافق نیستم و ادعای آنان را نادرست می دانم که ناشی از کم اطلاعی آنان از اسلام و مبانی آن است.
بعد هم باید پرسید که با کدام ابزار می خواهند دین را «وادار به عقب نشینی» کنند. امیدوارم با ابزار استبداد و سرکوب یا با توسل به راهکارهای غیر اخلاقی «وادار به عقب نشینی اجباری» نکنند به این کار اقدام نکنند. اگر با منطق و اخلاق به نقد بپردازند باید از آن استقبال کرد و پاسخگوی نگرانی های آنان بود.
در صورت استفاده از زور و استبداد و اجبار، مسیر بازگشت دین ورزی خردمندانه و کسب اقتدار سیاسی برای آنان آسان تر از هنگامه ای خواهد بود که بدون اجبار و سرکوب، دین و دینداران وادار به عقب نشینی شده باشند.
اگر دینداران با خشونت و استبداد از صحنه ی اجتماعی بیرون رانده شوند، حربه ی «مظلومیت» چندان کارا است که حتی ممکن است منجر به سوء استفاده ی مدعیان شریعت و بنیادگرایان خشونت طلب مدعی اسلام و بازگشت مجدد آنان به قدرت شود.
سایر پرسش ها نیز با این پاسخ، منتفی می شود و اساسا حذف کلی دین و مذهب و علایق دینی و مذهبی از جامعه ی بشری، ممکن نبوده و نیست، هرچند تقلیل جایگاه آن محتمل و بلکه مشهود است.

۳- بسیاری بر این عقیده اند که جامعه ایران همچنان جامعه ای دینی خواهد بود. از طرف دیگر شاهد گرایش روزافزون جامعه به سمت عرفان اسلامی-عرفانهای نوین، مسیحیت و غیره هستیم، برخی هم از پدیده دین گریزی صحبت می کنند. نظر شما در این مورد چیست و آینده این تغییرات را چگونه می بینید؟ به نظر شما بازتاب این تحولات در آینده حکومت جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ واکنش نهاد دین به این تغییرات چیست و آیا می توان انتظار داشت به غیر از واکنش طرد کننده، رفتار دیگری از دستگاه روحانیت در مورد ببینیم؟
رویکردهای «طرد کننده» اندک اندک از ارزش می افتد و تنها چیزی که کارایی خواهد داشت، آزادی انتخاب عقیده و برسمیت شناختن حقوق فطری بشر حتی در انتخاب دین و مذهب است. این راهکارها در متن شریعت بوده و هست ولی از سوی متدینان ومتشرعان نادیده گرفته شده است. کمتر کسی است که نشنیده باشد که قرآن با صراحت از اصل «لا اکراه فی الدین»(در دین، هیچ نشانی از وادارکردن افراد به امری که نمی پسندند، وجود ندارد) دفاع کرده است.
من کاری به حکومت ندارم ولی تنها به این می اندیشم که؛«آیا در مجموع، از نکات مبهم و تاریک در ذهنیت خود، به نکاتی در مجموع روشنتر گرایش داریم یا به نکاتی که ابهامات و تاریکی هایش در مجموعه ی اندیشه ی مورد نظر، بیشتر است؟!!».
دین گریزی به صورت یک بحران، در کشورهای اسلامی، اختصاص به ایران(و در حد بسیار کمتری در افغانستان) دارد. شما از مرزهای ایران که پا را فراتر می گذارید، اساسا از این پدیده خبری نمی بینید و یا آنقدر کمرنگ است که با سایر تحولات اجتماعی قابل قیاس نیست.
ضمن آنکه من معتقدم ؛ «از آنچه امروزه به نام دین و شریعت در رسانه های عمومی حاکمیت ایران (و برخی مجامع اسلامی دیگر)عرضه می شود، باید گریخت و اگر کسی نگریزد باید در خردمندی او تردید کرد». ادعاهایی به نام اسلام که جز ریاکاری و بداخلاقی و فریب و دروغ، کمتر چیزی برای ارائه دارد.

 
پرسش  هشتم
با سلام خدمت آقای قابل... 


می خواستم بپرسم که جنبش سبزی که مد نظر شماست فقط خواهان اصلاحات است یا نظریه ی براندازی یا همان اسقاط نظام را در بر می گیرد؟ 
بحث «بازنگری قانون اساسی» نیز در خود قانون تصریح شده است و می توان اکثر قریب به اتفاق اصول قانون اساسی را مورد تجدید نظر قرار داده و اصلاحات را تعمیم دهد.
اصولی را که نمی توان در بازنگری دچار تغییر کرد، از طریق «رفراندوم» در باره ی آن ها می توان تغییر داد. این نکته ای است که در متن قانون اساسی برسمیت شناخته شده است. پس حوزه ی اصلاحات می تواند همه ی مطلوبات مردم را تحت پوشش قرار دهد. با این تفاوت که صندوق های رای حقیقی ملت، حکم به تغییر یا عدم تغییر خواهد کرد و کسی در باره ی نتایج آن تردید نخواهد کرد که آیا اکثریت ملت خواهان آن تغییرات بوده اند یا خیر؟!!


چرا عکس العمل مردم نسبت به وقایع پیش آمده زیاد چشمگیر نبوده آیا مردم نمی توانند مبارزه کنند یا میترسند وسرد شده اند وشعله های جنبش در حال کم شدن و خاموشی است یا رو به انفجار و فوران؟
به گمان من، حضور مردم خیلی خوب بوده. نگاه کنید به روزهای 25 تا 28 خردادماه 1388 که جمعیتی بسیار بیشتر از مردم مصر در میدان تحریر قاهره را در خیابان های تهران مشاهده کردیم.
البته وقتی هزینه ها از سوی حاکمیت بالا برده شد و پای جان و حیثیت افراد به میان آمد، نگرانی ها افزایش یافت ولی بازهم حضور چشمگیری داشتند.
پیش از این در پاسخ به پرسش های مشابه، جواب سایر سوالات شما را هم داده ام.

چرا شعار های مرگ بر جمهوری اسلامی ۲۵ بهمن توسط رسانه های اصلاح طلب سانسور وبایکوت خبری شد؟آیا این خیانت به مردم وخون شهدا نیست؟
 رسانه های اصلاح طلب، بلندگوی مواضع و اندیشه های اصلاح طلبانه بوده و هستند. انان اساسا با «مرگ خواهی» موافق نبوده و نیستند. شعار معروف آنان «زنده باد مخالف من» بوده و هست. فرقی نمی کند که چه کسی مخالف آنان باشد. خشونت طلبان درون حاکمیت یا برخی از مخالفان خارج از حاکمیت.
رفتار دموکراتیک این است که تفاوت های موجود در جنبش سبز را بپذیریم و قبول کنیم که هرکسی در محدوده ی داشته های خصوصی خویش، حق مالکیت و تصرف دارد.
من البته ترجیح می دهم که در هنگامه ی خبر رسانی، علایق فردی و گروهی را نادیده بگیریم و اصل خبر را آنگونه که هست و واقعیت داشته، گزارش کنیم و اگر نقدی به آن داریم در تحلیل های خود به آن بپردازیم. بنا بر این با انتشار اصل خبر مبتنی بر واقعیت موافقم ولی می توانستند پس از انتشار آن، آن را مورد نقد قرار دهند. شما دوست عزیز و سایر دوستان هم سعی کنید تفاوت ها را برسمیت بشناسید و همه باید همدیگر را تحمل کنیم و با تمامی تفاوت ها به هم احترام بگذاریم.



آیا به نظر خودتان تحمل این همه سختی وشکنجه آن هم برای رسیدن به آرمان های امام ارزش دارد؟خمینی که انتقادات ومخالفان زیادی در شبکه های اجتماعی جنبش سبز مانند بالاترین وآزادگی دارد؟
از دیدگاه عده ای اصلاح طلبان مانع پیروزی و حرکت جنبش بوده اند نظر شما چیست؟ 
تهمت و اهانت مورد قبول نیست و فرقی نمی کند که چه کسی علیه چه کسی ادعا کند. تا در یک بررسی منصفانه و بی طرفانه دلایل دو طرف را نشنیده باشیم، حق داوری در مورد آن را عقلا و شرعا نداریم.
از طرفی با بررسی های دقیق و اظهارات مدافعان و مخالفان، ثابت شده است که دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی با خشونت های فراوان از سال 1360 تا کنون، بر خلاف قانون اساسی و قوانین مصوبه ی کشور اقدامات مرگباری انجام داده اند.
مسلما آقایان موسوی و کروبی و خاتمی، هنگامی که از آیة الله خمینی تعریف می کنند، مقصودشان تایید جنایات صورت گرفته در دوران حضور ایشان نیست. در مجالس خصوصی تر، آنان ادعا می کنند که این جنایات، دور از چشم و اطلاع وی صورت گرفته و به همین دلیل آیة الله خمینی را مقصر نمی دانند. البته قبول دارند که دقت لازم از سوی ایشان در مسائل قضایی و امنیتی صورت نگرفته و به همین دلیل از اعتماد ایشان سوء استفاده شده است.
من البته با همه ی این توجیه موافق نیستم و نظریاتم را در مطالب گوناگونی که منتشر کرده ام، به اطلاع دوستان رسانده ام. خصوصا در مورد اعدام های فله ای سال 1367.
ضمن آنکه آنان از «آرمان ها» سخن گفته اند و نه «عملکردها». آرمان هایی که عمدتا قبل از پیروزی انقلاب 57 و در پاریس بیان شده است. گمان نمی کنم اگر آن آرمان ها حقیقتا عملی می شد، کشور ما در شرایط امروز قرار می داشت.
اگر اصلاح طلبان مانع پیروزی بوده اند، لابد باید کنار بکشند. همین حالا تصور کنید که همه ی اصلاح طلبان از جنبش اعتراضی کنار بکشند، چه اتفاقی می افتد؟
میر حسین و کروبی و اعضای زندانی مشارکت و مجاهدین انقلاب و کارگزاران و ملی مذهبی ها و نهضت آزادی ها و مجمع محققین و مدرسین قم و انجمن های اسلامی دانشجویان و مدرسین دانشگاه و آیة الله صانعی و آیة الله اردبیلی و آیة الله دستغیب و دهها و صدها اصلاح طلب زندانی دیگر و یا فعالان سیاسی ظاهرا آزاد اگر همه سکوت کنند، چه کسی می تواند به مردم در مبارزه با استبداد یاری برساند.
اگر افراد یا گروه های قدرتمندی هستند که توان بسیج اکثریت مردم را دارند، چرا تاکنون به میدان نیامده اند و اگر آمده اند چه تغییری در صحنه ی سیاسی کشور ایجاد کرده اند؟
آیا ممکن نیست که با اطلاع از همین مسایل، خود حاکمیت این طرح را دامن زده باشد یا دامن بزند تا بتواند از گرفتاری و بحران بزرگی که مثلا و فقط بازداشت موسوی و کروبی برایش داشته در امان بماند؟!! قدری در مورد این احتمال بیاندیشیم. شاید مسیر متفاوتی را پیش پایمان بگذارد.
پرسش  نهم
ببخشید آقای قابل


آیا خداوند بین زن ومرد و در آفرینش آنان تفاوت گذاشته است ومرد بر زن برتری دارد؟ 
اگر مقصودتان «ارزش وجودی زن و مرد» است، هیچ تفاوتی در اصل خلقت نیست. اگر مقصودتان تفاوت جسمی است، حتما تفاوت هایی وجود دارد که یکی را زن و دیگری را مرد می خوانیم. اگر تفاوت حقوقی را می گویید، پاسخ شما این است که؛ «هیچ تفاوتی در فرصت ها و امکان برخورداری ها از نظر خداوند» وجود ندارد. اگر برخی تفاوت ها را می گویید، تفاوت های ناشی از گوناگونی خلقت زن و مرد را عقلا هم باید پذیرفت. مثلا «حق مرخصی بارداری» ناشی از خلقت زن است و مرد چنین حقی ندارد. اگر کاری باشد که جز مردان به آن موظف نباشند، طبیعتا پاداش آن کار هم اختصاص به مردان خواهد داشت. این هم مبتنی بر اصل عقلایی«هرکه بامش بیش برفش بیشتر» است.
بنا بر این از دیدگاه دین خدا و شریعت محمدی(ص) هیچ یک از زن و مرد بر دیگری برتری مطلق ندارد و هردو مساوی هم محسوب می شوند.


خواهش می کنم خطبه ۸۰ نهج البلاغه را خوانده وتوضیح دهید
آن روایت از نظر سندی مخدوش است و ثابت نشده که امیر مومنان چنین سخنی گفته باشد. خواهش می کنم برای روشن شدن اصل مطلب بطور مشروح، به کتاب «شخصیت و حقوق زن در اسلام»(اثر ارزشمند آقای مهدی مهریزی) مراجعه کنید. در این کتاب اسناد روایات مربوط به تحقیر زنان مورد بررسی دقیق علمی قرار گرفته است. 
پرسش  دهم
با سلام خدمت همرزم عزیزم جناب قابل


از آنجایی که خود نیز از شاگردان و دوست داران آیت الله العظمی منتظری(ره ) هستم و این وجه مشترکی بین ما نیز هست این سوال که رابطه ای با مردم امروز را دارد از شما داشتم
.

سئوال من این است که اگر به خاطر داشته باشید در سال ۷۶ بعد از سخنرانی معروف آقا در روز ۱۳ رجب مصادف شد با حمله ی همان ارازل و اوباش حکومتی به بیت حضرت آیت الله منتظری که همانطور که ما شاهد بودیم دیدیم که چگونه با بی حرمتی نه تنها احترام آقا را نگه نداشتند بلکه اتهامی بدتر از آن که با پاره کردن قرآن و کتب دینی دیگر و پرت کردن آنها از دفتر به داخل کوچه مواجه شدیم ولی چه شد مردم ما کجا بودند زمانی که مرحوم منتظری را به حصر بردند چرا مردم با این مسئله برخورد نکردند که امروز شاهد این مسائل شده ایم.
مردم ما اطلاعی نداشتند و تحت تاثیر القائات رادیو وتلویزیون نمی توانستند حقایق را درک کنند. گناه به گردن آنانی بود که آن حوادث را آفریدند و یا پس از وقوع، ان را تایید کردند و یا با سکوت خود به آن رضایت دادند.


به هر حال شما علت به وجود آمدن مسائل امروز را مرتبط با همان حوادث می دانید یا خیر ؟ 
مسلما همه ی حوادث سیاسی یک جامعه در پیوند با سایر حوادث سیاسی آن ارزیابی می شود. ولی مسائل خاص دیگری هم پیش آمد که حرکات اعتراضی دوساله ی اخیر را موجب شد.


با تشکر فراوان و نجات همه ی ملت ایران و علی الخصوص زندانیان سیاسی در بند
پرسش  یازدهم
با درود فراوان خدمت آقای قابل و همچنین تبریک سال نو

 
پرسش من از شما به عنوان یک مجتهد دینی این است که در دنیای امروز، دین به طور عام و دین اسلام به طور خاص، چه کمکی در بهتر زیستن، بهتر تفکر کردن وبهتر رفتار کردن پیروانش میکند؟


به طور دقیق تر پرسش من اینست که آموزه های دین اسلام چقدر در رشد و تعالی و پیشرفت و کمال و انسانیت پیروانش (مثلا در کشورهایی مثل پاکستان، افغانستان، عربستان، مصر، سودان، لبنان، ترکیه، ایران و بقیه کشورهای اینچنین) نقش داشته است؟ 
اگر بطور عمومی نگاه کنیم، مطمئنا در هویت بخشی و امنیت خاطر و نظم اجتماعی و حتی در علم و فلسفه و هنر، قرن ها بسوی رشد و تعالی در حرکت بوده اند. البته در قرون اخیره از آن رشد بازمانده و جز تاثیراتی اندک در برخی افراد و گروه ها، تاثیر بسزایی نداشته است. البته بخاطر انحراف اندیشه ی دینی از راهبردهای اصلی، در بسیاری از موارد و خصوصا در «اخلاق انسانی» از دستیابی به اهداف مورد نظر خداوند بازمانده است و این کمبود، در دهه های اخیر بیشتر به چشم می آید.

پرسش دوازدهم
به نام بی نام  او 


سلام

سوال اول شما گفته اید: "اکثر افراد عادی و ناآگاه نسبت به حقایق دنیای سیاست، به تصور دفاع حاکمیت از دین و شریعت و خدمتش به ملت، هنوز از آن(نظام) دفاع می کنند." به نظر شما که یک پژوهشگر دینی هستید چگونه می توان این افراد را آگاه کرد؟
من در اون مطلب، سخنم را خوب بیان نکردم. مقصودم این بود که؛ «آن بخش از طرفداران حاکمیت که جزو افراد عادی هستند، اکثرشان از مسئل دنیای سیاست بی اطلاع اند و...».
البته باید برای آگاه شدن خودمان ابتدا تلاش کنیم و سپس باید اطلاع رسانی کنیم. بسیاری از مردم در جامعه ی امروز ایران از اتفاقات بی خبرند. یا در تحلیل مسایل، سخن یکجانبه ی حاکمیت را می شنوند. بسیاری از مردم هنوز اطلاعات خود را از رادیو وتلویزیون رسمی میگیرند. ما باید در برابر این افراد جامعه هم مسئولیت پذیر باشیم و در حد توان خود آنان را با دیدگاه های دیگر هم آشنا کنیم.
در جلسات خانوادگی، در محیط کار، در اتوبوس و مترو و تاکسی. در مسیر راه و پیاده رو ها. با روش های مختلفی که در دسترس قرار دارد، باید سخن منطقی خود را به مردم برسانیم و از زبان اهانت و تهمت دوری بگزینیم و سعی کنیم اطلاعات خود را دقیق و صحت ان را قبل از واگویی برای دیگران، مورد بررسی قرار دهیم.

 
سوال دوم با توجه به این موضوع که در اکثر افراد جامعه به خصوص قشر جوان نوعی مذهب زدگی وجود دارد جایگاه دین ومذهب را در حکومت و جامعه آینده ایران چگونه می بینید؟
 در ضمن پاسخگویی به پرسش یکی از دوستان، پاسخ شما را قبلا داده ام.

 
با تشکر
من هم از همه ی دوستان که با پرسش هاشان فرصتی در اختیارم گذاشتند سپاسگزارم و از مسئولان سایت هم قدردانی می کنم. همه تندرست و پیروز و بهروز باشید.
احمد قابل............... 19 فروردین 1390 ................. ایران-مشهد