۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

مصاحبه اول خرداد 1390 با روز آنلاین


احمد قابل، آن چه را این روزها رسانه های جناح راست و منتقد دولت درباره  جن گیری  و استفاده از رمالی در اداره کشور می گویند، دروغ خوانده و به "روز" می گوید: حاکمیت برای تثبیت خود، از دروغ ها و شایعات هم نمی گذرد. اگر چنین چیزی وجود داشته و ادعاهایشان درست بوده باشد، قطعا یکی دو مورد سند و مدرک ارائه می دادند و به تصویر می کشیدند.
این پژوهشگر دینی معتقد است که؛ باید برای پایان دیانت، اخلاق و انسانیت در این حاکمیت، مجلسی گرفت و قبول کرد که تمام اینها در این حاکمیت پایان یافته است.
مصاحبه "روز" را با احمد قابل، پژوهشگر دینی بخوانید.

آقای قابل این روزها بحث جن و جن گیری و ورود این مسائل به عرصه سیاست مطرح است. آیا چنین مباحثی ار منظر دینی قابل اعتنا هستند؟ نظر خود شما درباره این مسائلی که اخیرا در سطح کلان حاکمیت به شدت رواج یافته و طرح می شود چیست؟
از زمانی که دولت احمدی نژاد سر کار آمده، سعی کرده به گونه ای خود را دارای ارتباط با نیروهای ماورائی وانمود کند. در اصل این طیف فکر می کنند که این گونه بهتر می توانند خود را از معرض برخی نقد ها دور نگه دارند. حالا در جامعه شیعی چه تحت عنوان انتظار و مهدویت باشد و چه تحت عنوان داشتن نیروهای خارق العاده، برای حفاظت از خود، که این روزها با عنوان جن گیری و این مسائل مطرح است.
اگر برگردیم به گذشته، می بینیم که این جریان، مختص الان نیست. ابتدا با هاله نور شروع شد و حتی جلوتر از آن با نامه ای از اعضای کابینه به عنوان تعهد برای حرکت در مسیر امام زمان، گرفته شد. همیشه هم می دیدیم که احمدی نژاد در هر سخنرانی، دعای فرج می خواند و ... همه اینها بیشتر برای مصرف داخلی بود و آنها با این مسائل، روی افکار عمومی مذهبی (که کمتر اهل تفکر هستند و در حاشیه شهرها و روستاها متمرکز هستند) سرمایه گذاری کرده بودند. تصورشان هم این است که باید این توده هایی را که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارند، راضی نگه داشت و اگر بتوان آنها را راضی نگه داشت، بقیه قشرها، توان چندانی ندارند و اگر به خیابان ها هم بیایند، سرکوب می شوند. اما توده ها، اگر حاکمیت را مورد پرسش قرار دهند، سرکوب نخواهند شد و نمی توان آنها را سرکوب کرد، چون اصلا چیزی ندارند که بابت از دست دادن آن، هراسی داشته باشند و سرکوب شوند. بیشتر باید در این زمینه، این مسائل را ارزیابی کرد، نه در مسائل دینی و مذهبی.

یعنی در اصل می خواهید بگویید این مسائلی که این روزها مطرح است بیشتر سو استفاده از باورها و احساسات مذهبی مردم برای ساکت نگهداشتن آنها است؟ از طرفی می گویید نمی شود به این مساله از منظر دینی و مذهبی نگاه کرد. خب این را چگونه می توان باز کرد از سویی سو استفاده از باورهای مذهبی مردم و از سویی ریشه مذهبی و دینی نداشتن این مساله؟
آنچه که مردم به عنوان عقاید مذهبی با آن خو می گیرند، با آنچه که خود مذهب می گوید، خیلی تفاوت دارد. در همه جا همین طور است. باور هایی که در افکار عمومی شکل می گیرد، خیلی متفاوت است با اصل آن. چون به مرور خیلی ادعاهای باطل افزوده می شود.
البته اینها به راحتی قابل تفکیک است، در اندیشه دینی، اگر کسی اهل منطق، استدلال و تحقیق علمی باشد. اما بعد از مدتی وقتی رواج پیدا می کند، حتی عالمان هم مدافع این اندیشه رایج می شوند و گذر تاریخ، پرده های غفلت بر آن می کشد. عالم زبر دست هم ممکن است نتواند در لایه های تو در توی غفلت ها، حقیقت را کشف کند.
تنها کسانی که بتوانند ذهن خود را خالی از این مسائل کرده و ترس از مردم را کنار گذاشته و پرده ی غفلت را بدرند، می توانند به حقیقت نزدیک شوند. باید این تفاوت ها در اصل دین و مذهب و آنچه در باور های عمومی است را پذیرفت.

یعنی شما این مسائلی که اخیرا مطرح می شود از رماله گری و جن گیری و استفاده از این مساله در سیاست و ... را بیشتر خرافه می دانید که جایگاه علمی و مذهبی ندارد؟
خرافاتی است به اسم مذهب، که مذهب و دین را هم احاطه کرده. حتی کسانی که این مسائل را دینی و مذهبی ارزیابی می کنند هم انسان های مغرضی نیستند، بلکه دچار غفلت هستند. انسان های غافل، جهلشان تعمدی نیست. باعث گرفتاری شان می شود اما تصور می کنند علم است، و به عدم آگاهی خود، آگاهی ندارند. برخورد با این تیپ انسان ها خیلی سخت است. بیماری که قبول نکند بیمار است را نمی شود مداوا کرد.

اما در روایات و حکایت بسیاری به این مساله جن گیری برخورد می کنیم درباره مرحوم قاضی طباطبایی، مرحوم کشمیری، مرحوم آیت الله کوهستانی و بسیاری دیگر این مساله مطرح بوده که با اجنه ارتباط داشتند و جن هایی را به خدمت گرفته اند و ...
لابد شنیدید که مرحوم شیخ انصاری، با جمعی از یاران خود به مسجدی می رفت. درب مسجد را بسته یافت. گفت: برمی گردیم. چند تن از اصحاب او گفتند که؛ بزرگانی چون شما دارای کراماتی بودند که می توانستند از درب بسته عبور کنند. شیخ انصاری هم پاسخ داد: ما هم بمیریم، بعد از مرگمان دارای چنین کمالاتی خواهیم شد!! و از این کمالات درباره ما هم خواهند گفت!! و ... با این مثال، می خواهم بگویم: بسیاری از مسائلی که گفته می شود، دروغ هایی است که خود آن آقایان هم قبول نداشته اند. سالهاست این حکومت حاکم است، بیش از 32 سال، و مطمئن باشید این مسائل اگر واقعی بود، قطعا یک یا دو مورد را با سند و مدرک، ارائه می دادند یا به تصویر می کشیدند.
حاکمیتی که برای تثبیت خود، از دروغ ها و شایعات هم نمی گذرد، اگر چنین چیزی وجود داشته و ادعاهایشان درست بوده باشد، قطعا عرضه می کرد. اینکه عرضه نشده، نشانگر نبودنش است.
باید این مسائل را کنار بگذاریم. درباره علمای معاصر ما هم از این حرف ها زده شده. مثل همان حکایت هایی است که آقای سعیدی ، امام جمعه قم ارائه می داد و انسان باید به اینها بخندد، اما آثار منفی اش چنان است که خنده هم نمی توان کرد و باید غمگین شد از این قضیه.

آقای قابل در قرآن هم به وجود اجنه اشاره شده و از اجنه اسم آورده شده است. من صریح می پرسم آیا شما معتقد هستید که اجنه وجود خارجی ندارند؟ یا اینکه وجود دارد و ادعای هر کسی در این زمینه پذیرفته نیست؟
خدا هم وجود دارد. برای بشر هم توانایی های خارق العاده وجود دارد. به شرط زحمات و تلاش های علمی و تزکیه نفس و ... ولی اینطور نیست که هر کسی هر ادعایی کرد، درست باشد.
اینکه یک چیزی، یک واقعیتی، وجود دارد، یک بحث است، این ادعاهایی که این روزها مطرح است، بحث دیگر. نمی توان به صرف وجود داشتن یک واقعیتی، هر ادعایی را پذیرفت!!
 قران فقط درباره وجود جن گفته، اما اینکه انسان ها بتوانند اختیارات آنها را در دست بگیرند، از مبهماتی است که در قرآن هم نیست. اشاره ای که در قرآن به قضیه سلیمان نبی می شود هم داستانش کاملا متفاوت است. ما باید در همان حدی که خدا گفته، بپذیریم. حق تعمیم نداریم.
این همه صحبت از معجزه و ... می شود، خب اگر خدا بنا بود با معجزه جهان را اداره کند، این همه قانون و سنت و ... نمی گذاشت!! تمام هستی بر اساس قانونمندی ها و قوانین طبیعی که از سوی خدا بر محیط حاکم است، می گذرد.
موارد استثنایی هم وجود دارد که خواست خدا بوده و خدا خود، کاری را مقدر نموده که چنین باشد، اما بدین معنی نیست که کسی بیاید و مدعی شود که ولایت تکوینی دارد و هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد و ... نظام خلقت اینقدر بی حساب و کتاب نیست که هر ادعایی از هر کسی را بپذیریم.
امام صادق می گوید: «اگر بخواهید مخاطب خود را آزمایش کنید، از چیزی که وجود ندارد و نیست، با او حرف بزنید. اگر تایید کرد، بدانید احمق است و اگر رد کرد، بدانید عاقل است!!
در اصل کسانی که این شایعات و خرافاتی که این روزها مطرح است را نمی پذیرند، انسان های عاقلی هستند نه کسانی که می شنوند و تایید هم می کنند.

فردی را به عنوان جن گیر احمدی نژاد بازداشت کرده اند. روزنامه جوان مدعی شده که این فرد با آغشته کردن قران به نجاست به قدرت شیطانی دست یافته ، روزانه از مدفوع خشک خود تناول میکرده و به 360 زن تجاوز کرده و دارای رمزی بوده که با ترکیب با دو رمز دیگر فرعی می توانسته است قلب،هوش و چشم افراد را بی اثرکرده و به تعبیر عوامانه کر و کور کند. آقای قابل سوال من این است که خوردن مدفوع خشک، آنطور که اینها ادعا کرده اند نوعی ریاضت است؟ آیا این ادعاها با مبانی دینی جور در می آید؟ آعشته کردن قران به نجاست قدرتی به انسان میدهد؟
من خواهش می کنم این را دقیق منتشر کنید. وقتی فیلم شکنجه های همسر سعید امامی منتشر شد، که بازجوهای بی وجدان، یک زن مسلمان را روبروی خود نشانده و از او می خواستند حرف های رکیک بزند و نسبت های غیر انسانی به او می دادند، همان زمان گفتم: «باید برای پایان دادن به دیانت، اخلاق و انسانیت در این حاکمیت، مجلسی گرفت و قبول کرد که تمام اینها در این حاکمیت پایان یافته، که این افراد به عنوان سربازان گمنام امام زمان می نشینند و چنین می کنند و مسولان مملکت هم می بینند و کوچکترین واکنشی نشان نمی دهند!!».
الان هم خدمت شما عرض می کنم این مطالب اخیر اینقدر درد آور است که من هرگز هیچ یک از ادعاهای آقایان را قبول نمی کنم و نخواهم کرد. حتی اگر لباس قرآن به تن کنند!!
نسبت های این چنینی که گفتید: به افراد نسبت داده اند، گناه کبیره است. اینها را بگذاریم کنار و من و شما منتشر کننده فحشا نباشیم. شما تاریخ را بگردید و بخوانید؛ برای مسیحیانی که از دین یهود جدا می شدند هم دقیقا همین نسبت های جنسی و همین نسبت هایی چون؛ آلوده کردن کتاب مقدس به نجاست و ... داده می شده!!
 این یک روند تاریخی دارد و فکر می کنند با این نسبت ها، فرد را از چشم مردم می اندازند!! این فردی که می گویید،  شاید هیچ فرد ارزشمندی هم نباشد. شاید گناهان بسیاری هم مرتکب شده باشد، اما کسانی که با او چنین می کنند(همان طور که سر همسر سعید امامی کردند) یا بازداشت شدگان قبل و بعد از انتخابات را زیر شکنجه مجبور به اعتراف به مسائل جنسی انجام نشده کردند، ستم پیشگانی هستند که برای تثبیت خود و حاکمیت خود، به دروغ و باطل و این روش ها، روی می آورند. این زشت ترین مساله ای است که با آن مواجه هستیم.
اگر فردی مسیری را کج رفته، بیایند نقد سیاسی کنند، اما در این قضیه ی فعلی، چون مسیر همانی است که خود تعیین کرده بودند و می رفتند، آقایان نمی توانند این را بپذیرند!!
برای زدن رقبای سیاسی خود دست به هر کاری می زنند و می بینیم همین رقبا هم، پیش از این، رقبای خود را متهم می کردند. همان طور که سعید امامی تا مدتی دیگران را با این شیوه ها، می خواست بشکند و آلوده کند و ... شتر روزی درب خانه او خوابید و همان بلا ها سر زنش آمد. اکنون هم همین است. گویی چرخه ای است که هر بار درب خانه ی یکی می خوابد و چه زمانی می خواهد این روند متوقف شود؟ مشخص نیست. اما ما باید ذهنمان را دور نگهداریم از این آلودگی ها، و هر چرند و مزخرفی را به نام دین و مذهب و ... نپذیریم.

دو سال پیش میرحسین موسوی درباره این مسائلی که گفتید خرافه است و نمی توان از منظر دینی بدان نگاه کرد هشدار داده بود و کسی توجه چندانی نکرد اکنون حاکمان جمهوری اسلامی همان حرفی را میزنند که آقای موسوی پیشتر گفته بود. چرا اکنون یکباره این قضیه برای حاکمیت مهم شده؟
ماجرا به خیلی قبل تر از هشدار آقای موسوی برمی گردد. به ده یا 15 سال پیش که این مسائل در سطح مقامات بالا مطرح بود و رسانه ای نشده بود. کسانی هشدار می دادند و گاه و بیگاه در برخی روزنامه ها به صورت مختصر اشاراتی می شد. این خرافات بلایی است که غیر از سیاست ، دیانت ما را خراب کرده آن موقع هشدار ها برای دفاع از دیانت بود و اکنون پا به عرصه سیاسی گذاشته و قبح آن بیشتر آشکار می شود. به طوری که آقای موسوی و دیگران به میدان آمده و هشدار دادند. باید از آقایان پرسید چرا زمانی که دلسوزان می گفتند دقت کنید، بی اعتنا بودند وا کنون درباره رقبای سیاسی شان متوسل به این مسائل شده اند. اما خواهش من از رسانه هایی که به جنبش اعتراضی مردم تعلق دارند این است که چون طرف مقابل رقیب ماست، از شیوه هایی استفاده نکنیم که رقیبمان کرده و مورد نقد ما بوده. دامن نزنیم به این مسائل غیر اخلاقی و تمرین کنیم از مسیرهای درست و اخلاقی حرکت کنیم. در این صورت است که فردا می توان انتظار داشت اگر قدرت دست این طرفی ها بیفتد در جهت خواسته های مردم و صادقانه تلاش کنند. اما اگر امروز بی مبالاتی کنیم و برای زمین زدن رقیب از هر شیوه ای استفاده کنیم، سرمایه اعتماد مردم را از دست می دهیم. پایبندی به اخلاق و امور منطقی و روش های خردمندانه است که اعتماد مردم را جلب می کند. تفاوت ما با آنها در همین است. این خرافه ها و این مسائل غیر اخلاقی و غیر دینی را توجهی نکنیم و دامن نزنیم.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

بازخوانی تاریخی نه چندان دور/5


نامه ی  سرگشاده به رئیس جمهور

 بسم الله الرحمن الرحیم

  ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظةالحسنة،و جادلهم بالتی هی احسن،ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله وهواعلم بالمهتدین.وان عاقبتم فعاقبوا بمثل ماعوقبتم به،ولئن صبرتم لهوخیرللصابرین.واصبروماصبرک الابالله، و لاتحزن علیهم و لاتک فی ضیق ممایمکرون. ان الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون. (صدق الله العلی العظیم ).


  ریاست محترم جمهوری ، جناب آقای سیدمحمدخاتمی، سلام  بر شما.


  امیدوارم مبتنی بر مفاد آیات فوق ، سخن این شهروند ایرانی که در حد خود ستم  برخی حاکمان ایران را در حق خویش تجربه کرده است ، در این نامه  با  حفظ  اخلاق انسانی همراه باشد و از رخصتی که خدای مهربان برای ستمدیدگان قرارداده  که درشتی سخنشان را استثناء کرده است ، تا جایی که ممکن باشد ، بهره نگیرد.

  مطابق نقل افرادموثق، درپاسخ کسانی که شمارا به مخالفت عملی و واکنش های شدید تر دربرابر قانون شکنی های رهبر، مسئولان قضائی و اعضای شورای نگهبان توصیه کرده اند ، فرموده اید:« رئیس جمهور نمی تواند نقش مخالف نظام را بازی کند ».

  رفتار شما در مسائلی چون بازداشت ، محاکمه و محکومیت های غیرقانونی روزنامه نگاران و سیاسیون ، رفتار غیر اخلاقی و غیر قانونی عناصری چون دادستان بیدادگر تهران (چه در زمان تصدی مقام قضاوت و چه اکنون)، پرونده ی کوی دانشگاه ،حصر آیةالله العظمی منتظری و موارد مشابه این وقایع،نشان می دهد که روش شما پرهیز از پی گیری مجدانه وتأثیر گذار ،باتصور « لزوم پرهیز ازرویارویی با متخلفان» بوده است.

  گرچه در مورد پرونده ی قتلهای زنجیره ای و زهرا کاظمی ، آغازی خوش و تأثیر گذار داشتید ( و جزاکم الله خیرا ) ولی در ادامه، بخاطر خطیرشدن مسأله ، اغماض را در دستور کار قرار دادید که سبب آن همین تصور« جلوگیری ازتبدیل شدن ریاست جمهوری به مخالف برجسته ی نظام » بوده است. 

  جناب آقای رئیس جمهور؛ازچه زمانی«متخلفان ازقانون»به عنوان مصداق دهان پرکن «نظام» معنون شده اند که مخالفت عملی «مجری قانون اساسی» با آنان، معنون به عنوان « مخالفت با نظام » گردد!!!

  مگر درارتباط با مراعات قانون اساسی و قوانین ناشی ازآن، رهبری(که بالاترین عنوان فردی نظام رادارد) در مقابل قوانین، باسایر افراد مساوی نیست؟ .برفرض که در وراء این تخلفات،شخص رهبری قرارداشته باشد، مخالفت عملی با رهبری ، درمسائلی که برخلاف قانون از ایشان صادرمی شود، وظیفه ی قانونی وشرعی ریاست جمهوری و هرشهروند ایرانی است،مگر آنکه به تصور غلط« نظام = رهبری» که درتمامی مدت پس ازانقلاب،به آن دامن زده شده است،تن داده شود وعملا دردورباطلی گرفتارشود که درورای آن،چشم اندازی جز تغییر نظام و یا تغییر  کل ساختار قانون اساسی،منطقی ومعقول جلوه نکند.

  بسیاری از این تخلفات، در سالهایی اتفاق افتاده است که دو بخش انتخابی نظام(مجلس ودولت)دراختیار اصلاح طلبانی بود که برای کمترین احقاق حق ملت با سنگ اندازی های تمامی اقتدارگرایان مواجه بودند ، و  عملا  دو بخش از نظام جمهوری اسلامی ( مبتنی برسه قوه مقننه ،مجریه و قضائیه)دربرابر این« تخلفات هماهنگ » قرار داشتند. چرا  از اقداماتی مثل  رد صلاحیت های گسترده و برگزاری انتخاباتی که خود  آن را « غیر قانونی» خواندید ممانعت عملی نکردید؟ اگر« هرگونه مخالفت قولی یاعملی بابرخی ازاجزاء نظام، به منزله ی مخالفت بانظام است» آیا آنانی که دربرابراراده ی ملت ودورکن اساسی وانتخابی نظام صف بسته و راه را بستند ، با نظام جمهوری اسلامی مخالفت عملی نکردند ؟ آیا گروه های قانون شکنی که درقوه ی قضائیه و شورای نگهبان جمع شده و رسما از مجری قانون اساسی « اخطارکتبی تخلف از قانون اساسی» دریافت کردند ، مخالف نظام نبوده و نیستند ؟  آیا  آنانی که  با  ظلم  و ستم خود ، تیشه  به ریشه ی نظام گذاشته اند ، براندازان حقیقی نظام نیستند ؟آیا طبق فرمایش رسول گرامی اسلام (ص) که فرمود : «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم »(با توجه به دانش عربی آقایان متخلف) آنانی که عمدا و کاملا آگاهانه به این ظلم وستم ها ادامه داده و می دهند ،اقدام به براندازی و هدم نظام نکرده اند؟ البته ازرهبری نظام هم باید پرسید که چرا ازاین تخلفات آشکارومتخلفان سرشناس حمایت بی دریغ کرده و می کنند و آیا این اقدام ایشان به منزله ی تأییدمخالفت با نظام نیست؟ 

  ولی روی سخن دراینجا با رئیس جمهور است.اگر می فرمایید که « اصرار رهبری،موجب برگزاری انتخاباتی شد که خود غیر عادلانه و غیر قانونیش خواندید »،می پرسم:« مگر از نظر شما ، رهبری مملکت حق تخلف ازقانون را دارد؟» یا به نظر شما « رئیس جمهور ، فقط حق موضع گیری علنی در برابر تخلفات افراد ضعیف را دارد و نسبت به بزرگان و مقامات بالای کشور ، وظیفه اش اغماض است؟!! » .

  چرا از وظیفه ی قانونی خویش در برابر تخلفات آشکار رهبری کشور طفره  می روید ؟ مگر  از نظر شما ایشان حق داشت که روزنامه های اصلاح طلب رامتهم کند که « پایگاه دشمن»اند؟!! درحالی که پس ازتوقیف موقت چند ساله!! حداکثر عنوان مجرمانه ای که در بیدادگاه های شبه قضائی خودشان به اثبات رسید ، عبارت بود از اتهامات رایج و بی اساسی چون« نشر اکاذیب ، اهانت به مسئولان و...» وهیچ خبرتأیید کننده ای ازحضور دشمن، که روزنامه های توقیف شده را پایگاه خود کرده باشد بدست نیامد، جز اعترافات« سیامک پورزند » که میزان اعتبار شرعی و قانونی چنین اعترافاتی برای شماوملت ایران کاملا معلوم است.(این سخن رادردفترمرحوم آیةالله عبائی خراسانی، به هنگام سخنرانی شب 19 رمضان سال 1380 در مشهد بیان کرده ام ). 

  آیا از نظر شما،رهبری کشور حق دارد که تمامی مخالفان سیاست هایش را با تحقیرآمیزترین واژگان و دربزرگترین مجامع مورد توهین و افتراء قرار دهد ویا بر حصرغیرقانونی آیةالله منتظری که نسبت به ایشان انتقاداتی مطرح کرده بود ، بیش از 5 سال ( علیرغم مخالفت شورای عالی امنیت ملی )اصرار ورزد و هیچ مرکزی برای شکایت ورسیدگی به رفتارهای خلاف قانون ایشان وجود نداشته باشد؟!!(این مطالب رادرروز18 آذر 1381 درجمع بزرگ دانشجویان دانشگاه اصفهان با همین صراحت گفته ام ).

  آیا رهبرکشور مجاز است که حق قانون گذاری راازمجلس شورا،سلب کند ویا حق انتخاب 270 نماینده ی مجلس را  در برابر حق رئیس قوه ی قضائیه  در معرفی  حقوق دانان شورای نگهبان نادیده بگیرد وحق یک نفررا برحق 270 نفر ترجیح دهد؟!!

  آیاانتصاب مجدد همین آقایان متخلف ازقانون اساسی وسایرقوانین کشور،ازسوی رهبر وتأیید های مکرر از آنان واعلام رضایت از عملکردهای ایشان، نشانه ی تأیید  این تخلفات وهمراهی و همکاری ایشان بااین متخلفان نبوده ونیست؟ (من بخاطر تصریح برمسئولیت رهبری دراین تخلفات، در مصاحبه بارادیوهای خارجی درسال 80 بازداشت شدم و شش جلسه درهمین باره بازجویی شدم و درهمه ی جلسات ،به صورت کتبی وشفاهی از این اعتقاد خویش دفاع کردم  ).

  جناب آقای خاتمی؛انتظار مقابله رئیس جمهوربا این تخلفات آشکار (وموارد بسیاربیشتر ی که شما اطلاع دارید)ودخالت های آشکاردفتررهبری دراکثرامورکشور و امر و نهی مسئولان و وادار کردن ایشان به ارتکاب رفتارهای غیر قانونی،آیا انتظار« مخالفت بانظام »است یا « انتظار عمل به وظیفه ی قانونی وشرعی»؟!!  

  جناب آقای رئیس جمهور ؛ انتظاری که ملت سرخورده  از اصلاح درونی نظام از شما دارند  با انتظار همین مردم درهنگامه ای که امیدوار به اصلاح درونی نطام بودند(سال های 76 تاپایان 80) متفاوت است. اگر ملت ایران عملکرد و تجربه ی شما را ملاک داوری قراردهند ، باید همچون شمابه این نتیجه برسند که هیچ امید اصلاحی وجود ندارد مگر آنکه اقتدارگرایان ورهبری کشور تصمیم به تغییر جدی سیاستهابگیرند وازسرلطف، برملت خویش منت نهند و برخی از خواسته های آنان را برآورند و یا به طور کلی ازایشان مأیوس شده وراه بی تفاوتی درپیش گیرند و یا به کسانی که تغییر قانون اساسی یا تغییر کلی نظام را پیشنهاد می دهند ، بپیوندند.

  آیا در این نسل سرخورده از اصلاحات درونی نظام ، قرینه ای دال بر امیدواری به تغییر سیاستهای رهبری نظام و طیف اقتدارگرا مشاهده کرده اید که در برخی از اظهارات جدید خود تلویحا مدعی آن شده اید؟ .

  جناب آقای خاتمی؛شما از خطر جدی اقدامات بیگانگان بر علیه حاکمیت فعلی ( که عملا منجر به زیانهای مادی ومعنوی خانمان سوز وملک وملت ودیانت بربادده می گرددو فقر وفلاکت چند نسل کشور را می تواند درپی داشته باشد)بیش ازدیگران آگاهی دارید.

  نمی توان به امید واحتمال کنارآمدن و سازش اقتدارگرایان با بیگانگان، هستی ملت( که قطره قطره  جمع گردیده  و ثمره ی خون های  شهیدان   و مبارزان راه آزادی ملت  و استقلال مملکت است) را در معرض تاراج اقتدارگرایان بیگانه قرارداد.بیگانه ای که مدعی است با ملت ایران دشمنی ندارد و تنها با اقتدارگرایان داخلی که مدعی تاج و تخت اقتدارگرایان خارجی شده اند درحال نزاع و جدال اند. آنان  به دنبال حذف رقیبانی هستند که  حقوق ملت خود را  پاس نمی دارند  تا چه رسد به منافع  یا حقوق رقیبان خارجی . آنانی که  حذف رقیبان داخلی را سالهای  متمادی  در دستور کار  خود داشته اند ومتکی برقدرت خود،هراقدام غیرقانونی ونامشروعی را جایز می شمرده اند، امروز درصحنه ی سیاست خارجی ، با رقیبانی بسیار قدرتمندتر ازخود مواجه شده اند که از قضا ، متکی برقدرت کم نظیر نظامی و اقتصادی خود ، هراقدام نامشروع  و غیرقانونی را برای حذف رقیب مجاز می شمارند وسالهای متمادی است که این روش رادردستورکار خوددارند وتجربه ی بسیار بیشتری از اقتدارگرایان داخلی در این امردارند.(دست بالای دست بسیاراست).

  بنابراین،اگر برخلاف خواسته وتمایل قلبی دلسوزان ملک وآئین وتمامی علاقه مندان استقلال ایران زمین، و مبتنی بر رفتارهای غیر عقلانی اقتدارگرایان داخلی ، آنچه در عراق و افغانستان اتفاق افتاد و اقتدارگرایان خارجی را برسرنوشت آن کشورها(ولو برای مدتی اندک)مسلط کرد،درایران نیز تکرارشود،وتدابیر پیشنهادی وطن دوستان دین باور برای جلوگیری از تکرار فجایعی مشابه آنچه درعراق امروز اتفاق می افتد ، با تکبر و خودخواهی مستبدان مورد بی توجهی قرارگیرد ، سرنوشت اقتدارگرایانی که با گرایش استبدادی در ایران حکومت کرده و می کنند و اولین قربانیان سو ء تدبیر خویش خواهند بود، چیزی جز مفاد آیه ی« ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض،لفسدت الارض» نخواهد شد و آنان ، هیچ کس جز خود رانباید ملامت کنند، ولی نسبت به منافع ملت ایران ،جنایت و خیانتی به نام« جمهوری اسلامی» به ثبت خواهد رسید که روی همه خیانت کاران تاریخ کشور را سفید خواهد کرد.  

  شما که ازاین امورآگاهی دارید، و خطر احتمالی رویارویی با رهبری را در این چندساله ملاک قرارداده و به تصور ترجیح منافع ملت،ازپدیدآمدن تشنج احتمالی پیشگیری کردید،چرا نسبت به خطری که احتمالش ازآن به مراتب بیشتر و زیانش برای ملت بسیارافزون تر و خانمان سوزتر و هزینه هایش سنگین تر و امکان توقف یا توفیقش به مراتب کمتر است ،بی تفاوتی یا کم تفاوتی پیشه کرده  و شاهد و ناظر  قرارگرفتن  کشور ، ملت و دیانت درسراشیبی سقوط شده اید  و ملتی که شما را وکیل خود قرارداده است رادرجریان این تهدیدها وخطرات وموجبات و راه حلهای آن قرارنمی دهید؟!!.

  جناب آقای خاتمی؛من به سهم خود،درجلسات علنی ودرچند نقطه ی حساس ایران،این هشدار راداده ام وحتی قبل ازآزادی ازبازداشت 125 روزه درسال 80 و81،به بازجوی خویش این راگفتم که به مسئولان کشور بگویید: « حتی اگر رسول خدا (ص) درجایی حاکم بود  و میان ماندن او در قدرت  و تحمیل هزینه ای درحد چند هزار میلیارد دلار  به ملت یا ترک قدرت  و مانع شدن از این خسارت تلازمی حاصل می شد ، یقینا  به نفع منافع آن ملت از قدرت کناره می گرفت تا خاطره ای خوش از خود و دین رحمانی خویش باقی گذارد و قلب آنان را فتح کند».اکنون با توجه به این سابقه ( که اگرآن را درزمان حضور در ایران به صورت علنی نگفته بودم ، در این زمان  که خارج از ایران هستم  نیز  از علنی گفتن آن دم فرو می بستم  و فقط به نامه ای سربسته  بسنده  می کردم ) عرض می کنم که ؛ نمونه ی عملی اقدام رهبران حقیقی شریعت محمدی( ص )رادررفتار امیر مؤمنان علی(ع) می توان شاهد بود که  برای جلوگیری از  ضررهای هنگفت دیانت و ملت اسلام ( از قتل انسانها تا خسارتهای مادی و معنوی دیگر ) پس از رسول خدا از حقوق خویش صرفنظر کرد و این  رویکرد خود را مستند به دستور رسول الله(ص) عنوان کرد.

  جناب آقای رئیس جمهور؛ شاید هنوز  به این حد از ضرورت نرسیده باشیم   و بتوان با اقدامات اعتماد ساز برای امیدواری ملت  نسبت به تحقق خواسته های قانونیش ، باحفظ  همین قانون اساسی ولی باقرائت و رویکردی حقیقتا«مردم سالارانه»و با عزم جدی بر جبران خسارت های قابل جبران ، اعاده ی حیثیت آنانی که مورد تعرض متخلفان قرارگرفته اند ،بازکردن راه حاکمیت حقیقی ملت،بازنگری درقانون اساسی برای بستن راه های سو ءاستفاده( که دراین چند ساله بخوبی مواردآن روشن شده است)،انتخابی کردن نهادهای اصلی قدرت،درنظرگرفتن محدودیت زمانی برای تمامی مناصب اصلی ورسمی(از جمله رهبری)،به انتخاب مستقیم ملت وا گذاردن منصب رهبری، تصریح به مسئولیت پاسخ گویی او دربرابر مجلس( مجلس شورا یا خبرگانی که بدون اعمال نظر حکومت، به صورتی مردمی و باتمامی تخصص های لازم برای نظارت بررهبری برگزیده شوند ) ، محدود کردن قدرت او  واستفاه از شیوه ی صحیح تقسیم قدرت بین مناصب و قوای کشور،امید به اصلاح درونی نظام ودوری ازقرائت یکه سالاری را درمردم مأیوس،زنده کرد و همزمان با اعتمادسازی های صحنه ی سیاست خارجی ،  به اعتمادسازی  با ملت خویش  در صحنه ی سیاست داخلی نیز زمینه ی بقای منطقی نظام را فراهم کرد.

  آقایانی که همه گونه امتیازرابه طرفهای خارجی داده اندونام آنرااعتمادسازی ورفع خطرازکشور وپیشگیری از فنته انگیزی دشمنان گذاشته اند،چرابا ملت خویش تفاهم نمی کنند و هر مورد عقب نشینی درسیاست خارجی را با هجوم به ملت مظلوم و فعالان سیاسی وفرهنگی درداخل کشور جبران می کنند؟!!

  جناب آقای خاتمی؛تکرار این روشهای کور و تجربه شده از طرف بریدگان از ملت، وظیفه ای را که در سخن حکیمانه ی سعدی شیرازی بیان گردیده،تداعی می کند که؛

اگر بینی که نابینا و چاه است // اگر خاموش بنشینی گناه است
روشی که حضرت عالی درپیش گرفته ایدکه« درخلوت روزهای دوشنبه بارهبری،همه ی دردهای دل ملت و دلسوزان دین و کشور را با طرف مقابل در میان می گذارید و درجلوت از ایشان با برترین صفات و القاب یاد می کنید و همه ی خطاها رابه گردن دیگران انداخته و ایشان راتبرئه می کنید » نیز نوعی ازخاموشی است که گرچه در خفا هشدار داده اید  ولی ظاهرا تا این هشدارها علنی نشود  و تذکر رسمی و کتبی  تخلف از قانون اساسی به ایشان داده نشود تأثیری نمی گذارد . آنچیزی درتاریخ وذهن وزندگی ملت تأثیر می گذارد که آشکارا بیان گردیده باشد.یعنی خاموشی وقتی شکسته می شود که دربرابر دیدگان ملت خویش حاضر شده و تخلفات را برشمرده و متخلفان را با وضوح هرچه تمامتر معرفی کرده و آنان را امر به معروف و نهی از منکر کنید.

   آیاخودشماگمان نمی بریدکه روش هفت سال واندی شمامؤثرنبوده و عملا به وضعیت کنونی منجر شده است؟ آیا یک درصد احتمال نمی دهید که این روش صادقین نباشد؟!!

  می دانم که چه اشکها ریخته و  چه خون دلها خورده اید  و بارها ازخدا طلب مرگ کرده اید ، و نمی خواهم نمک پاش دل ریش شما باشم ، ولی بزرگی و  نزدیکی خطری که  جان دهها هزار  انسان بی گناه   و توان اقتصادی  و فرهنگی ملت بزرگ ایران را تهدید می کند ، وادارم می کند که شمارامخاطب قرار داده ونسبت به ادامه وضعیت فعلی هشداردهم ویادآوری کنم که غفلت ازتغییرآن ،جبران ناشدنی است. (دیگران مدت مدیدی است که گوش کرشان رابه طرف ما کرده اند و ما را  قابل نمی دانند تا  سلاممان را جوابی گویند ، اگر  لایق  کارد آجین شدن یا زندان  و محرومیت های دیگر نشمارند ).

  این هشدار ، اختصاصی به رئیس جمهورندارد چرا که تمامی فعالان سیاسی و تأثیرگذاران صحنه ی سیاست کشور نیز در برابر ملت خویش مسئولند  و  هریک سهمی دارند  که باید برعهده گیرند. ( البته این باید و نبایدها و تمامی واژگانی از این قبیل در این نامه ، از موضعی اخلاقی است و گرنه مرا چه رسد که برای کسی تعیین تکلیف کنم ).

  آقای رئیس جمهور ؛ می بینید که کسی انتظار مخالفت با نظام را ازشما ندارد ولی مطمئنا  کسی انتظار این راندارد که شما « رهبر را مساوی با نظام»قرار دهید (تا چه رسد به تصمیمات غیر قانونی وغیر مشروع مسئولان قضائی یااعضای شورای نگهبان ویابرخی نظامیان متخلف ازقانون)چرا که مطمئنا چنین برداشتی ، غیرعلمی و غیرحقوقی است.البته نهاد رهبری جزئی ازنظام است،و اگر کسی با اصل نهاد رهبری مخالفت عملی داشته باشد،ممکن است درمنطق برخی، مخالف نظام شمرده شود ولی مخالفت بامصداق رهبری، اینگونه نیست. دلیل بر این مدعا این است که ؛ اگر مجلس خبرگان حکم بر عزل رهبر بدهد ، در هیچ منطق حقوقی،آن را به عنوان مخالفت با نظام ،متصف نمی کنند.بنابراین،حذف وعزل رهبر،مخالفت با نظام نیست. پس اگر امروزه کسی مدعی شود که؛ « رهبر کشور، ازعدالت ساقط شده یا تدابیر او ناصحیح و مضر برای کشور بوده است» وعملا وقولاباایشان درخلوت وجلوت به مناقشه برخاسته وتمکین نکند،رفتاراو به هیچ وجه نباید رفتاری برعلیه نظام تلقی شود وبرمجلس خبرگان است که دلائل وی را برای « رسیدگی به بقاء یاعدم بقاء صلاحیت رهبر» مطالبه کرده و نتیجه ی آن رابه اطلاع مدعی و سایر ملت ایران برساند.

  بنابراین،حتی اگر برخی افراد ،انتظار رویارویی با رهبر وعدم تمکین به خواسته های غیر قانونی ایشان (در مواردی که از متخلفان دفاع میکند یا خود اقدام به تخلف ازقانون می کند)را ازشما داشته باشند،نمی توانید بگویید که«آنان انتظار مخالفت با نظام را از شما داشته اند ».

  قبول این مطلب که همه ی ما درمواردی ازتصورات یاتصمیمات خویش راه خطا پیموده ایم ،برای مثل شما، دشوار نیست و مهمتر از اعتراف به اشتباه، عزم جدی شما در باقیمانده ی زمان ریاست جمهوری برای رفع خطر حضور (فوق العاده خسارت بار ) بیگانگان ازکشور وملت ایران است. یقینا تلاش شما نزد خدای رحمان و ملت بزرگ ایران بدون تأثیر و پاسخ نخواهد بود و رویکرد مثبت یا منفی شما در این چند ماه باقیمانده ، درزندگی فردی و اجتماعی شما  نیز  تأثیر خواهد داشت و آرامش یا تشویش وجدانی را برای شما به ارمغان خواهدآورد.پس با توکل برخدا وبرای احقاق حقوق معوقه ی ملت در تمامی مدت پس از پیروزی انقلاب، کمر همت بربندید وازخطرات کوچکتر نهراسید ودر معرکه ی انتخاب بد وبدتر، خطر وضرر اندک را انتخاب کنید و به فضل ورحمت خدا وحمایت احتمالی ملت اکتفا کنید.(ومن یتوکل علی الله،فهو حسبه).

  با آرزوی سعادت دنیا و آخرت، برای شما و ملت ایران، این نامه ی سر گشاده را 5 روز پس از تاریخ ارسال برای شما،در رسانه هایی که امکان انتشارداشته باشد منتشر می کنم و از خدای بزرگ می خواهم که آن را درحد خویش،مؤثر قرار دهد.( من آنچه شرط بلاغست،باشما گفتم ).

                     خدایا چنان کن سر انجام کار//  تو خوشنود باشی و ما رستگار



                                            خدا نگهدار



احمد قابل........ 10/9/1383.......30/11/2004

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

بازخوانی تاریخی نه چندان دور/4


حافظ شيرين سخن می گويد: 

بنشين بر لب جوی و گذر عمر ببين       کاين اشارت ز جهان گذران ما را بس

در يکی از سفرها که همراه زنده ياد، مرحوم محمدحسن ظريف جلالی بودم، در کنار جوی آبی نشستم وبه ياد اين سخن خواجه ی شيراز ، خواستم گذار عمر را ببينم.

زلالی آب چندان بود که ريگ های درونش مجذوبم کرد. نه تنها از گذار آب که نشانه ی گذران عمر بود چيزی ندیدم که  ديدن ريگهای ماندگار ته جوی، چنان جذبم کرد که جز ماندن و زندگی کردن و ديدن زلالی و ماندگاري، برايم تداعی نشد. همان جا سرودم:

برلب جوی نشستم ، گذر عمر ببينم        از زلالش بجز از ريگ کف جوی نديدم!!  

2 آبان 1383

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

بازخوانی تاریخی نه چندان دور/3

توبه فرمایان

آنانی که سايرين را به خداترسی واهوال روزقيامت اندرز مي دهند آيا خود به اين همه سلب حقوق انسانی مخالفان خويش توجهی نمی کنند؟!
آيا از روزهای زندان خود چيزی به ياد دارند تا بدانند که برهمسر و فرزندان و سایر بستگان زندانيان سياسی چه مي گذرد، وقتی عيدی می آيد وعزيزشان را درکنار خود نمی بينند؟!
آيا پاسخ آه واشک اين دل سوختگان را درروز رستاخيز آماده کرده اند؟!. آيا از ياد برده اند که رژيم قبلی به بهانه های مشابه، مخالفان سياسی خويش را از حقوق انسانی محروم مي کرد وامروز با همان بهانه ها با مخالفان سياسی برخورد می شود؟!
بايد همنوا با خواجه ی شيراز شد و زمزمه کرد که:
«توبه فرمايان چرا خود توبه کمتر می کنند؟!!»

احمد قابل ..............8 آبان 1383.....................تاجیکستان

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

بازخوانی تاریخی نه چندان دور/2


متن حاضر در وبلاگ «ازنگاه من»(پرشین بلاگ) در تاریخ سه شنبه 7 مهر ماه 1383 منتشر شده است. فکر می کنم این متن را در رسانه ای دیگر هم منتشر کرده بودم. اکنون بازخوانی آن خالی از لطف نیست.
**************************************

عامل دشمن، ستون پنجم، تشنه ی قدرت، مرعوب، ساده اندیش، نادان، کوتوله ی سیاسی، انقلابی پشیمان، حسود، مطرود مردم، مست دلارهای امریکا، مزدور اجنبی، شایسته ی؛ حذف ، اعدام، زندان، محرومیت از حقوق اجتماعی و سیاسی وعلمی، مهدورالدم، مخالف خدا و پیامبر و معصومین، منافق، مخالف احکام اسلام، نا آشنا با الفبای سیاست، پایمال کننده ی خون شهدا، لیبرال دموکرات غربزده، طلحه و زبیر انقلاب و...
صفات یاد شده ، عناوینی است که جناح رقیب، مجموعه ای از دوستان (که از این پس با ضمیر "ما" مشخص می شوند) را به آن معنون کرده و به دیگران می شنا ساند.
ولی ما معتقدیم که ایرانی مسلمانیم و رقیب ما هم ایرانی ومسلمان است. انتقادات ما بیشتر ناشی از سیاستهای خاصی است که توسط رقیب اعمال شده و در نتیجه پس از 25سال، نا رضایتی عمومی رابه ارمغان آورده است .
امروزه راست سنتی لا اقل درحوزه ی مسایل اقتصادی ، نظام را ربوی ترین نظام دنیا (و در جنگ با خدا) معرفی می کند  و مردم درحوزه های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی، علمی و قضایی، احساس عقب ماندگی نسبت به جوامع همسان با خود در دهه های گذشته، را دارند. بنا بر این همگان در نا رضایتی مشترک اند، گرچه ملاکهای آنان متفاوت است.
ما با هرکسی که برای مخالف خود "مرگ" راطلب می کند ، از جنبه ی نظری واعتقادی بیگانه ایم هرچند به عنوان شهروند ایرانی ناگزیر از زندگی با او و دفاع از حقوق انسانی او و انتقاد ونصیحت نسبت به رفتارها و باورهای غیرمنطقی او نیز هستیم.

انتقاد ما از رقیب(درشرايط فعلی) بیشتر ناشی از عدم التزام او به قانون اساسی، ارائه ی تفاسیر غیر علمی از قانون، بی توجهی مفرط به بخش حقوق ملت، ممانعت جدی از اعمال حق حاکمیت توسط ملت با توجیه نظارت استصوابی در انتخاب نمایندگان ملت برای مجلس خبرگان ومجلس شورای اسلامی وریاست جمهوری، ممانعت از تصویب و تفسیر قوانین عادی در مجلس(اصلاح طلب) با بهانه های غیرعلمی و امثال آن است.
انتقاد اصولی دیگر ما مربوط به تخلف از عهد و پیمان است که شرعا و قانونا مجاز نیست و اتفاقا مربوط به حوزه ی اندیشه ی دینی است.
در روزهای پیش از پیروزی انقلاب و درتمامی دوران پس از پیروزی، ترجیع بند تمامی بیانات شفاهی وکتبی بنیانگذارجمهوری اسلامی و سایر مسئولان اصلی و فرعی کشور ، تعریف جمهوری اسلامی بر اساس الگوی «حکومت عدل علی» بود  تا جایی که به یکی از شعارهای اصلی مردم در راهپیماییهای قبل از پیروزی تبدیل شد و در حقیقت شرطی بود که عقد و قرارداد اجتماعی کشور (قانون اساسی) مبتنی بر آن تحقق یافت.
ادعای حکومت علی (ع) را داشتن وقتی منطبق با واقع است که درتمامی مدت حکومت خویش، هیچ مخالف سیاسی را از هیچ حق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی و فرهنگی محروم نکرده باشیم. زیرااو جز با مخالفان مسلّحی که برای براندازی، اقدام به برپایی جنگ کرده و حتی به مذاکرات آن حضرت درمیدان نبرد برای پرهیز از خونریزی بی توجهی کرده و آغازگر تهاجم به سپاه علی (ع) بودند، برخورد حذفی نکرد که آن هم از نوع دفاعی بود و به حداقل ضرورت اکتفا کرد و فراریان راتعقیب نکرد.
ما با تعطیلی مطبوعات مختلف ، زندانی کردن روزنامه نگاران ، نویسندگان، سیاستمداران، دانشگاهیان و روحانیان، محصور کردن منتقدان عالیقدر روحانی درمنازل خویش در تمامی دوران پس از انقلاب(حضرات آیات؛ شریعتمداری، قمی،  شبیرخاقانی، صادق روحانی ومنتظری) که برخی از ایشان حدود 17 سال از حقوق اولیه محروم بودند ، و برخوردی بی تفاوت نسبت به ترور سعید حجاریان به گونه ای که تروریست آزاد و مصدوم حادثه همچنان مورد انواع اتهام و ترور شخصیت قرار دارد و آنانی که با صراحت او را قبل از حادثه، تهدید به ترور کرده بودند، بدون هیچگونه تعرضی به ادامه ی کار پرداختند، آیا میتوانیم مدعی پیروی سیاستهای علوی باشیم؟!!
به نظر ما دفاع از حیثیت امیر مومنان این اجازه را نمی دهد که در قبال این ادعای بی اساس سکوت کنیم، چرا که این امر به منزله ی تهمت زدن به علی بن ابی طالب(ع) است.
حضرت امیر، در باره کشیده شدن خلخال از پای زن یهودی، که در پناه دولت اسلامی بود و مورد تعرض دشمن واقع شده بود، فرمود: «اگر کسی از این غم بمیرد سزاوار است» ولی ما در قبال خون به ناحق ریخته شده ی بسیاری از انسانها توسط خودی ها، از قبیل؛ فروهر، اسکندری، مختاری، پوینده، عزت نژاد وخبرنگار کانادایی ایرانی الاصل (خانم کاظمی) چه واکنشی را شاهد بودیم؟ ما در برابر هجوم ناجوانمردانه به خوابگاه های دانشگاه های تهران ، تبریز، علامه، بوعلی همدان و... چه موضعی را شاهد بوده ایم؟
آیا در آمدن یک وسیله ی زینتی از پای یهودیه ، دردآور تر است یا در آمدن چشم دانشجوی نمونه ی کشور و یا در آمدن جان ابراهیم عزت نژاد و بسياری ديگر؟!! آيابرای بسياری از اعدامهای صورت گرفته توسط دادگاههای انقلاب و... بخصوص اعدام های سال۶۷ توجيه خداپسندانه ای وجود دارد؟!!
البته ضعف رقیب در این زمینه، تنها ادعای او در پیروی از سیاستهای علوی است که واقعیت، آن را باطل می کند، ولی اورا از دائره ی اهل ایمان و اسلام (که در گرو اعتقاد به اصول است) خارج نمی گرداند. یعنی می توان مسلمان بود و از الگوی علی(ع) پیروی نکرد (همان گونه که در ایران عمل می شود). مي توان حکومتی مستبد داشت و رفتاری ديکتاتورمآبانه و از همه ی اين روش ها بهره گرفت، ولی چرا اصرار مي شود که نام علی (ع) را ملکوک کنيم؟
این ضعف وقتی اهمیت می یابد که رعایت آن مبنای قرارداد اجتماعی (قانون اساسی) قرار گرفته باشد. از این پس حکایت پیمان شکنی است که شرعا وعقلا ممنوع است واز مهمترین گناهان کبیره بشمار می آید.
ادعای ما اینست که رقیب ، در موارد مقتضی، قانون اساسی و قوانین عادی را زیر پا می گذارد و ازروشهایی که شرع آنها را نهی کرده ، بهره می گیرد تا به مطلوب خویش نایل گردد.
اگر رقیب به نصايح این نصیحت گران و خیر خواهان که راهی جز همزیستی مسالمت آمیز را منطقی و معقول و اخلاقی نمی دانند، جواب منفی دهد، دیر یا زود ، فاصله گرفتن شعارها از شعورها وعملکردها ازعقلگرایی را هم در طرف ملت وهم درطرف حاکمیت شاهد خواهد بود .
بیایند وبرای یک بار لا اقل به آنانی که (اگر نه همیشه) اکثرزندگی را با اندیشه وعمل ، در مسالمت و نقد خیر خواهانه با رقیبان سپری کرده اند ، اعتماد کرده ودعوت شان را اجابت کنند.
خدای سبحان به پیامبراسلام(ص) دستور می دهد که با مشرکان حربی مبارزه کن، ولی آنگاه که صلح و همزیستی مسالمت آمیز را بر گزیدند ، بپذیر و بر خدا توکل کن(...وان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله...).ما که بدون باور به جنگ و به عنوان مسلمان، دعوت به صلح ومسالمت می کنیم، از مشرکان حربی کم ارزش تر  نیستیم و رقیب نیزاز پیامبر خدا ارزشمند تر نیست . بنابر این راه مسالمت با خواسته های ملت ، خدا پسندانه ترین راه و بی ضرر ترین و مطمئن ترین مسیراست.

     احمد قابل/30 تیر1382/تهران

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

بازخوانی تاریخی نه چندان دور/1

در شهریور 1383 که بیش از یکماه از حضورم در تاجیکستان می گذشت، دو وبلاگ را در پرشین بلاگ راه اندازی کردم تا یکی مسائل مختلف سیاسی اجتماعی و فرهنگی را با عنوان «از نگاه من» نمایندگی کند و دیگری با نام «شریعت عقلانی» بیانگر دیدگاه های دینی و شرعی ام باشد.
دو پنجره برای ارتباط دوستانه با مخاطبانی که اندک اندک به آن توجه می کردند. بعدها هردو به غضب حاکمیت گرفتار شدند و خصوصا «ازنگاه من» که پس از فیلتر شدن، از دسترس خارج شد.
برای من این سال ها تاریخی خصوصی است که بازخوانی آن موضوعیت دارد. تاریخی که نشانگر برخی اتفاقات اجتماعی و سیاسی هم هست. بازخوانی برخی از مطالب آن روز را با اولین مطلب نوشته شده در تاریخ 31 شهریور 1383 آغاز می کنم؛
*************************

به گمان من، فعلا دو گروه اصلی در ميدان سياست ايران حضور دارند که بازيگران اصلی اين ميدان بشمار مي روند.

۱- نيروهای قدرتمند خارجی. ۲- اقتدارگرايان داخلی.

ملت و دولت آقای خاتمي، تماشاچيانی متفاوت اند. اولی (ملت) همچون کسی است که از پشت شيشه ی تلويزيون به اين مسابقه می نگرد. يعنی فقط مي تواند نسبت به رفتارهای مناسب، احساس شادی کند و از رفتارهای نامناسب، نگران يا اندوهگین شود. صدای او به گوش بازيگران نمی رسد تا در رفتارآنان تاثيری بگذارد و ... . دومی (دولت آقای خاتمی) همچون تماشاگری است که در صحنه ی رقابت حضور دارد. مي تواند با اظهار شادی يا نگرانی بر يک یا دو طرف بازی(کم يا بيش) تأثير بگذارد. ولی تأثير پذيری بازيگران اصلی از تماشاچی ساکت يا اندک، بسيار بعيد است، تاچه رسد به تماشاچيانی که درصحنه حاضرند ولی اصلا به صحنه نمی نگرند بلکه خود را به چيزهای ديگری همچون خريد ساندويچ  و نوشابه و بستنی و گفت وگوهای نامرتبط  با رقابت سرگرم مي کنند.

از دوگروه بازيگر، يکی زبان تماشاچی را نمي داند تا از واکنشهای او سر درآورد و يا به اعتراضات و توصيه های او گوش فرادهد و ديگری که هم ميهن است، پنبه درگوش خود نهاده تاصدای اعتراضی را نشنود و خود را برتر از آن مي داند که محتاج راهنمايی تماشاچی و يا دلسوزي های او باشد.

نتيجه ی اين مصاف، از هم اکنون روشن است. دو مغرور مستبد در اقليمی نگنجند. مگر آنکه تماشاچيان دور ازصحنه به صحنه آيند و متوليان هر دو گروه را هشداردهند و در صورت لزوم  با اعتراضاتی قابل فهم برای هردو طرف(اصطلاحا با زبان بين المللی) وجدی و تأثيرگذار، به گونه ای که ناديده گرفتن آن برای هيچ يک از دو طرف ممکن نباشد، به اين شيوه ی بازی خاتمه دهند و روشی ديگر را خواستار شوند.

بدترين اتفاق  ممکن اين خواهد بود که بازهم  به اعتراضات مداراجويانه توجهی نشود. در اين صورت است که تنها گزينه ی ممکن، ممانعت عملی از ادامه ی اين بازی خسارت بار است که با اشغال زمين بازی توسط تماشاگران همراه خواهد بود.

تاچه قبول افتد چه درنظر آيد.

درمسيرخوبی ها، خدا يار و ياورتان باد.