متن حاضر در وبلاگ «ازنگاه من»(پرشین بلاگ) در تاریخ سه شنبه 7 مهر ماه 1383 منتشر شده است. فکر می کنم این متن را در رسانه ای دیگر هم منتشر کرده بودم. اکنون بازخوانی آن خالی از لطف نیست.
**************************************
عامل دشمن، ستون پنجم، تشنه ی قدرت، مرعوب، ساده اندیش، نادان، کوتوله ی سیاسی، انقلابی پشیمان، حسود، مطرود مردم، مست دلارهای امریکا، مزدور اجنبی، شایسته ی؛ حذف ، اعدام، زندان، محرومیت از حقوق اجتماعی و سیاسی وعلمی، مهدورالدم، مخالف خدا و پیامبر و معصومین، منافق، مخالف احکام اسلام، نا آشنا با الفبای سیاست، پایمال کننده ی خون شهدا، لیبرال دموکرات غربزده، طلحه و زبیر انقلاب و...
صفات یاد شده ، عناوینی است که جناح رقیب، مجموعه ای از دوستان (که از این پس با ضمیر "ما" مشخص می شوند) را به آن معنون کرده و به دیگران می شنا ساند.
ولی ما معتقدیم که ایرانی مسلمانیم و رقیب ما هم ایرانی ومسلمان است. انتقادات ما بیشتر ناشی از سیاستهای خاصی است که توسط رقیب اعمال شده و در نتیجه پس از 25سال، نا رضایتی عمومی رابه ارمغان آورده است .
امروزه راست سنتی لا اقل درحوزه ی مسایل اقتصادی ، نظام را ربوی ترین نظام دنیا (و در جنگ با خدا) معرفی می کند و مردم درحوزه های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی، علمی و قضایی، احساس عقب ماندگی نسبت به جوامع همسان با خود در دهه های گذشته، را دارند. بنا بر این همگان در نا رضایتی مشترک اند، گرچه ملاکهای آنان متفاوت است.
ما با هرکسی که برای مخالف خود "مرگ" راطلب می کند ، از جنبه ی نظری واعتقادی بیگانه ایم هرچند به عنوان شهروند ایرانی ناگزیر از زندگی با او و دفاع از حقوق انسانی او و انتقاد ونصیحت نسبت به رفتارها و باورهای غیرمنطقی او نیز هستیم.
انتقاد ما از رقیب(درشرايط فعلی) بیشتر ناشی از عدم التزام او به قانون اساسی، ارائه ی تفاسیر غیر علمی از قانون، بی توجهی مفرط به بخش حقوق ملت، ممانعت جدی از اعمال حق حاکمیت توسط ملت با توجیه نظارت استصوابی در انتخاب نمایندگان ملت برای مجلس خبرگان ومجلس شورای اسلامی وریاست جمهوری، ممانعت از تصویب و تفسیر قوانین عادی در مجلس(اصلاح طلب) با بهانه های غیرعلمی و امثال آن است.
انتقاد اصولی دیگر ما مربوط به تخلف از عهد و پیمان است که شرعا و قانونا مجاز نیست و اتفاقا مربوط به حوزه ی اندیشه ی دینی است.
در روزهای پیش از پیروزی انقلاب و درتمامی دوران پس از پیروزی، ترجیع بند تمامی بیانات شفاهی وکتبی بنیانگذارجمهوری اسلامی و سایر مسئولان اصلی و فرعی کشور ، تعریف جمهوری اسلامی بر اساس الگوی «حکومت عدل علی» بود تا جایی که به یکی از شعارهای اصلی مردم در راهپیماییهای قبل از پیروزی تبدیل شد و در حقیقت شرطی بود که عقد و قرارداد اجتماعی کشور (قانون اساسی) مبتنی بر آن تحقق یافت.
ادعای حکومت علی (ع) را داشتن وقتی منطبق با واقع است که درتمامی مدت حکومت خویش، هیچ مخالف سیاسی را از هیچ حق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی و فرهنگی محروم نکرده باشیم. زیرااو جز با مخالفان مسلّحی که برای براندازی، اقدام به برپایی جنگ کرده و حتی به مذاکرات آن حضرت درمیدان نبرد برای پرهیز از خونریزی بی توجهی کرده و آغازگر تهاجم به سپاه علی (ع) بودند، برخورد حذفی نکرد که آن هم از نوع دفاعی بود و به حداقل ضرورت اکتفا کرد و فراریان راتعقیب نکرد.
ما با تعطیلی مطبوعات مختلف ، زندانی کردن روزنامه نگاران ، نویسندگان، سیاستمداران، دانشگاهیان و روحانیان، محصور کردن منتقدان عالیقدر روحانی درمنازل خویش در تمامی دوران پس از انقلاب(حضرات آیات؛ شریعتمداری، قمی، شبیرخاقانی، صادق روحانی ومنتظری) که برخی از ایشان حدود 17 سال از حقوق اولیه محروم بودند ، و برخوردی بی تفاوت نسبت به ترور سعید حجاریان به گونه ای که تروریست آزاد و مصدوم حادثه همچنان مورد انواع اتهام و ترور شخصیت قرار دارد و آنانی که با صراحت او را قبل از حادثه، تهدید به ترور کرده بودند، بدون هیچگونه تعرضی به ادامه ی کار پرداختند، آیا میتوانیم مدعی پیروی سیاستهای علوی باشیم؟!!
به نظر ما دفاع از حیثیت امیر مومنان این اجازه را نمی دهد که در قبال این ادعای بی اساس سکوت کنیم، چرا که این امر به منزله ی تهمت زدن به علی بن ابی طالب(ع) است.
حضرت امیر، در باره کشیده شدن خلخال از پای زن یهودی، که در پناه دولت اسلامی بود و مورد تعرض دشمن واقع شده بود، فرمود: «اگر کسی از این غم بمیرد سزاوار است» ولی ما در قبال خون به ناحق ریخته شده ی بسیاری از انسانها توسط خودی ها، از قبیل؛ فروهر، اسکندری، مختاری، پوینده، عزت نژاد وخبرنگار کانادایی ایرانی الاصل (خانم کاظمی) چه واکنشی را شاهد بودیم؟ ما در برابر هجوم ناجوانمردانه به خوابگاه های دانشگاه های تهران ، تبریز، علامه، بوعلی همدان و... چه موضعی را شاهد بوده ایم؟
آیا در آمدن یک وسیله ی زینتی از پای یهودیه ، دردآور تر است یا در آمدن چشم دانشجوی نمونه ی کشور و یا در آمدن جان ابراهیم عزت نژاد و بسياری ديگر؟!! آيابرای بسياری از اعدامهای صورت گرفته توسط دادگاههای انقلاب و... بخصوص اعدام های سال۶۷ توجيه خداپسندانه ای وجود دارد؟!!
البته ضعف رقیب در این زمینه، تنها ادعای او در پیروی از سیاستهای علوی است که واقعیت، آن را باطل می کند، ولی اورا از دائره ی اهل ایمان و اسلام (که در گرو اعتقاد به اصول است) خارج نمی گرداند. یعنی می توان مسلمان بود و از الگوی علی(ع) پیروی نکرد (همان گونه که در ایران عمل می شود). مي توان حکومتی مستبد داشت و رفتاری ديکتاتورمآبانه و از همه ی اين روش ها بهره گرفت، ولی چرا اصرار مي شود که نام علی (ع) را ملکوک کنيم؟
این ضعف وقتی اهمیت می یابد که رعایت آن مبنای قرارداد اجتماعی (قانون اساسی) قرار گرفته باشد. از این پس حکایت پیمان شکنی است که شرعا وعقلا ممنوع است واز مهمترین گناهان کبیره بشمار می آید.
ادعای ما اینست که رقیب ، در موارد مقتضی، قانون اساسی و قوانین عادی را زیر پا می گذارد و ازروشهایی که شرع آنها را نهی کرده ، بهره می گیرد تا به مطلوب خویش نایل گردد.
اگر رقیب به نصايح این نصیحت گران و خیر خواهان که راهی جز همزیستی مسالمت آمیز را منطقی و معقول و اخلاقی نمی دانند، جواب منفی دهد، دیر یا زود ، فاصله گرفتن شعارها از شعورها وعملکردها ازعقلگرایی را هم در طرف ملت وهم درطرف حاکمیت شاهد خواهد بود .
بیایند وبرای یک بار لا اقل به آنانی که (اگر نه همیشه) اکثرزندگی را با اندیشه وعمل ، در مسالمت و نقد خیر خواهانه با رقیبان سپری کرده اند ، اعتماد کرده ودعوت شان را اجابت کنند.
خدای سبحان به پیامبراسلام(ص) دستور می دهد که با مشرکان حربی مبارزه کن، ولی آنگاه که صلح و همزیستی مسالمت آمیز را بر گزیدند ، بپذیر و بر خدا توکل کن(...وان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله...).ما که بدون باور به جنگ و به عنوان مسلمان، دعوت به صلح ومسالمت می کنیم، از مشرکان حربی کم ارزش تر نیستیم و رقیب نیزاز پیامبر خدا ارزشمند تر نیست . بنابر این راه مسالمت با خواسته های ملت ، خدا پسندانه ترین راه و بی ضرر ترین و مطمئن ترین مسیراست.
احمد قابل/30 تیر1382/تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر