۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

بازخوانی تاریخی نه چندان دور/5


نامه ی  سرگشاده به رئیس جمهور

 بسم الله الرحمن الرحیم

  ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظةالحسنة،و جادلهم بالتی هی احسن،ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله وهواعلم بالمهتدین.وان عاقبتم فعاقبوا بمثل ماعوقبتم به،ولئن صبرتم لهوخیرللصابرین.واصبروماصبرک الابالله، و لاتحزن علیهم و لاتک فی ضیق ممایمکرون. ان الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون. (صدق الله العلی العظیم ).


  ریاست محترم جمهوری ، جناب آقای سیدمحمدخاتمی، سلام  بر شما.


  امیدوارم مبتنی بر مفاد آیات فوق ، سخن این شهروند ایرانی که در حد خود ستم  برخی حاکمان ایران را در حق خویش تجربه کرده است ، در این نامه  با  حفظ  اخلاق انسانی همراه باشد و از رخصتی که خدای مهربان برای ستمدیدگان قرارداده  که درشتی سخنشان را استثناء کرده است ، تا جایی که ممکن باشد ، بهره نگیرد.

  مطابق نقل افرادموثق، درپاسخ کسانی که شمارا به مخالفت عملی و واکنش های شدید تر دربرابر قانون شکنی های رهبر، مسئولان قضائی و اعضای شورای نگهبان توصیه کرده اند ، فرموده اید:« رئیس جمهور نمی تواند نقش مخالف نظام را بازی کند ».

  رفتار شما در مسائلی چون بازداشت ، محاکمه و محکومیت های غیرقانونی روزنامه نگاران و سیاسیون ، رفتار غیر اخلاقی و غیر قانونی عناصری چون دادستان بیدادگر تهران (چه در زمان تصدی مقام قضاوت و چه اکنون)، پرونده ی کوی دانشگاه ،حصر آیةالله العظمی منتظری و موارد مشابه این وقایع،نشان می دهد که روش شما پرهیز از پی گیری مجدانه وتأثیر گذار ،باتصور « لزوم پرهیز ازرویارویی با متخلفان» بوده است.

  گرچه در مورد پرونده ی قتلهای زنجیره ای و زهرا کاظمی ، آغازی خوش و تأثیر گذار داشتید ( و جزاکم الله خیرا ) ولی در ادامه، بخاطر خطیرشدن مسأله ، اغماض را در دستور کار قرار دادید که سبب آن همین تصور« جلوگیری ازتبدیل شدن ریاست جمهوری به مخالف برجسته ی نظام » بوده است. 

  جناب آقای رئیس جمهور؛ازچه زمانی«متخلفان ازقانون»به عنوان مصداق دهان پرکن «نظام» معنون شده اند که مخالفت عملی «مجری قانون اساسی» با آنان، معنون به عنوان « مخالفت با نظام » گردد!!!

  مگر درارتباط با مراعات قانون اساسی و قوانین ناشی ازآن، رهبری(که بالاترین عنوان فردی نظام رادارد) در مقابل قوانین، باسایر افراد مساوی نیست؟ .برفرض که در وراء این تخلفات،شخص رهبری قرارداشته باشد، مخالفت عملی با رهبری ، درمسائلی که برخلاف قانون از ایشان صادرمی شود، وظیفه ی قانونی وشرعی ریاست جمهوری و هرشهروند ایرانی است،مگر آنکه به تصور غلط« نظام = رهبری» که درتمامی مدت پس ازانقلاب،به آن دامن زده شده است،تن داده شود وعملا دردورباطلی گرفتارشود که درورای آن،چشم اندازی جز تغییر نظام و یا تغییر  کل ساختار قانون اساسی،منطقی ومعقول جلوه نکند.

  بسیاری از این تخلفات، در سالهایی اتفاق افتاده است که دو بخش انتخابی نظام(مجلس ودولت)دراختیار اصلاح طلبانی بود که برای کمترین احقاق حق ملت با سنگ اندازی های تمامی اقتدارگرایان مواجه بودند ، و  عملا  دو بخش از نظام جمهوری اسلامی ( مبتنی برسه قوه مقننه ،مجریه و قضائیه)دربرابر این« تخلفات هماهنگ » قرار داشتند. چرا  از اقداماتی مثل  رد صلاحیت های گسترده و برگزاری انتخاباتی که خود  آن را « غیر قانونی» خواندید ممانعت عملی نکردید؟ اگر« هرگونه مخالفت قولی یاعملی بابرخی ازاجزاء نظام، به منزله ی مخالفت بانظام است» آیا آنانی که دربرابراراده ی ملت ودورکن اساسی وانتخابی نظام صف بسته و راه را بستند ، با نظام جمهوری اسلامی مخالفت عملی نکردند ؟ آیا گروه های قانون شکنی که درقوه ی قضائیه و شورای نگهبان جمع شده و رسما از مجری قانون اساسی « اخطارکتبی تخلف از قانون اساسی» دریافت کردند ، مخالف نظام نبوده و نیستند ؟  آیا  آنانی که  با  ظلم  و ستم خود ، تیشه  به ریشه ی نظام گذاشته اند ، براندازان حقیقی نظام نیستند ؟آیا طبق فرمایش رسول گرامی اسلام (ص) که فرمود : «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم »(با توجه به دانش عربی آقایان متخلف) آنانی که عمدا و کاملا آگاهانه به این ظلم وستم ها ادامه داده و می دهند ،اقدام به براندازی و هدم نظام نکرده اند؟ البته ازرهبری نظام هم باید پرسید که چرا ازاین تخلفات آشکارومتخلفان سرشناس حمایت بی دریغ کرده و می کنند و آیا این اقدام ایشان به منزله ی تأییدمخالفت با نظام نیست؟ 

  ولی روی سخن دراینجا با رئیس جمهور است.اگر می فرمایید که « اصرار رهبری،موجب برگزاری انتخاباتی شد که خود غیر عادلانه و غیر قانونیش خواندید »،می پرسم:« مگر از نظر شما ، رهبری مملکت حق تخلف ازقانون را دارد؟» یا به نظر شما « رئیس جمهور ، فقط حق موضع گیری علنی در برابر تخلفات افراد ضعیف را دارد و نسبت به بزرگان و مقامات بالای کشور ، وظیفه اش اغماض است؟!! » .

  چرا از وظیفه ی قانونی خویش در برابر تخلفات آشکار رهبری کشور طفره  می روید ؟ مگر  از نظر شما ایشان حق داشت که روزنامه های اصلاح طلب رامتهم کند که « پایگاه دشمن»اند؟!! درحالی که پس ازتوقیف موقت چند ساله!! حداکثر عنوان مجرمانه ای که در بیدادگاه های شبه قضائی خودشان به اثبات رسید ، عبارت بود از اتهامات رایج و بی اساسی چون« نشر اکاذیب ، اهانت به مسئولان و...» وهیچ خبرتأیید کننده ای ازحضور دشمن، که روزنامه های توقیف شده را پایگاه خود کرده باشد بدست نیامد، جز اعترافات« سیامک پورزند » که میزان اعتبار شرعی و قانونی چنین اعترافاتی برای شماوملت ایران کاملا معلوم است.(این سخن رادردفترمرحوم آیةالله عبائی خراسانی، به هنگام سخنرانی شب 19 رمضان سال 1380 در مشهد بیان کرده ام ). 

  آیا از نظر شما،رهبری کشور حق دارد که تمامی مخالفان سیاست هایش را با تحقیرآمیزترین واژگان و دربزرگترین مجامع مورد توهین و افتراء قرار دهد ویا بر حصرغیرقانونی آیةالله منتظری که نسبت به ایشان انتقاداتی مطرح کرده بود ، بیش از 5 سال ( علیرغم مخالفت شورای عالی امنیت ملی )اصرار ورزد و هیچ مرکزی برای شکایت ورسیدگی به رفتارهای خلاف قانون ایشان وجود نداشته باشد؟!!(این مطالب رادرروز18 آذر 1381 درجمع بزرگ دانشجویان دانشگاه اصفهان با همین صراحت گفته ام ).

  آیا رهبرکشور مجاز است که حق قانون گذاری راازمجلس شورا،سلب کند ویا حق انتخاب 270 نماینده ی مجلس را  در برابر حق رئیس قوه ی قضائیه  در معرفی  حقوق دانان شورای نگهبان نادیده بگیرد وحق یک نفررا برحق 270 نفر ترجیح دهد؟!!

  آیاانتصاب مجدد همین آقایان متخلف ازقانون اساسی وسایرقوانین کشور،ازسوی رهبر وتأیید های مکرر از آنان واعلام رضایت از عملکردهای ایشان، نشانه ی تأیید  این تخلفات وهمراهی و همکاری ایشان بااین متخلفان نبوده ونیست؟ (من بخاطر تصریح برمسئولیت رهبری دراین تخلفات، در مصاحبه بارادیوهای خارجی درسال 80 بازداشت شدم و شش جلسه درهمین باره بازجویی شدم و درهمه ی جلسات ،به صورت کتبی وشفاهی از این اعتقاد خویش دفاع کردم  ).

  جناب آقای خاتمی؛انتظار مقابله رئیس جمهوربا این تخلفات آشکار (وموارد بسیاربیشتر ی که شما اطلاع دارید)ودخالت های آشکاردفتررهبری دراکثرامورکشور و امر و نهی مسئولان و وادار کردن ایشان به ارتکاب رفتارهای غیر قانونی،آیا انتظار« مخالفت بانظام »است یا « انتظار عمل به وظیفه ی قانونی وشرعی»؟!!  

  جناب آقای رئیس جمهور ؛ انتظاری که ملت سرخورده  از اصلاح درونی نظام از شما دارند  با انتظار همین مردم درهنگامه ای که امیدوار به اصلاح درونی نطام بودند(سال های 76 تاپایان 80) متفاوت است. اگر ملت ایران عملکرد و تجربه ی شما را ملاک داوری قراردهند ، باید همچون شمابه این نتیجه برسند که هیچ امید اصلاحی وجود ندارد مگر آنکه اقتدارگرایان ورهبری کشور تصمیم به تغییر جدی سیاستهابگیرند وازسرلطف، برملت خویش منت نهند و برخی از خواسته های آنان را برآورند و یا به طور کلی ازایشان مأیوس شده وراه بی تفاوتی درپیش گیرند و یا به کسانی که تغییر قانون اساسی یا تغییر کلی نظام را پیشنهاد می دهند ، بپیوندند.

  آیا در این نسل سرخورده از اصلاحات درونی نظام ، قرینه ای دال بر امیدواری به تغییر سیاستهای رهبری نظام و طیف اقتدارگرا مشاهده کرده اید که در برخی از اظهارات جدید خود تلویحا مدعی آن شده اید؟ .

  جناب آقای خاتمی؛شما از خطر جدی اقدامات بیگانگان بر علیه حاکمیت فعلی ( که عملا منجر به زیانهای مادی ومعنوی خانمان سوز وملک وملت ودیانت بربادده می گرددو فقر وفلاکت چند نسل کشور را می تواند درپی داشته باشد)بیش ازدیگران آگاهی دارید.

  نمی توان به امید واحتمال کنارآمدن و سازش اقتدارگرایان با بیگانگان، هستی ملت( که قطره قطره  جمع گردیده  و ثمره ی خون های  شهیدان   و مبارزان راه آزادی ملت  و استقلال مملکت است) را در معرض تاراج اقتدارگرایان بیگانه قرارداد.بیگانه ای که مدعی است با ملت ایران دشمنی ندارد و تنها با اقتدارگرایان داخلی که مدعی تاج و تخت اقتدارگرایان خارجی شده اند درحال نزاع و جدال اند. آنان  به دنبال حذف رقیبانی هستند که  حقوق ملت خود را  پاس نمی دارند  تا چه رسد به منافع  یا حقوق رقیبان خارجی . آنانی که  حذف رقیبان داخلی را سالهای  متمادی  در دستور کار  خود داشته اند ومتکی برقدرت خود،هراقدام غیرقانونی ونامشروعی را جایز می شمرده اند، امروز درصحنه ی سیاست خارجی ، با رقیبانی بسیار قدرتمندتر ازخود مواجه شده اند که از قضا ، متکی برقدرت کم نظیر نظامی و اقتصادی خود ، هراقدام نامشروع  و غیرقانونی را برای حذف رقیب مجاز می شمارند وسالهای متمادی است که این روش رادردستورکار خوددارند وتجربه ی بسیار بیشتری از اقتدارگرایان داخلی در این امردارند.(دست بالای دست بسیاراست).

  بنابراین،اگر برخلاف خواسته وتمایل قلبی دلسوزان ملک وآئین وتمامی علاقه مندان استقلال ایران زمین، و مبتنی بر رفتارهای غیر عقلانی اقتدارگرایان داخلی ، آنچه در عراق و افغانستان اتفاق افتاد و اقتدارگرایان خارجی را برسرنوشت آن کشورها(ولو برای مدتی اندک)مسلط کرد،درایران نیز تکرارشود،وتدابیر پیشنهادی وطن دوستان دین باور برای جلوگیری از تکرار فجایعی مشابه آنچه درعراق امروز اتفاق می افتد ، با تکبر و خودخواهی مستبدان مورد بی توجهی قرارگیرد ، سرنوشت اقتدارگرایانی که با گرایش استبدادی در ایران حکومت کرده و می کنند و اولین قربانیان سو ء تدبیر خویش خواهند بود، چیزی جز مفاد آیه ی« ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض،لفسدت الارض» نخواهد شد و آنان ، هیچ کس جز خود رانباید ملامت کنند، ولی نسبت به منافع ملت ایران ،جنایت و خیانتی به نام« جمهوری اسلامی» به ثبت خواهد رسید که روی همه خیانت کاران تاریخ کشور را سفید خواهد کرد.  

  شما که ازاین امورآگاهی دارید، و خطر احتمالی رویارویی با رهبری را در این چندساله ملاک قرارداده و به تصور ترجیح منافع ملت،ازپدیدآمدن تشنج احتمالی پیشگیری کردید،چرا نسبت به خطری که احتمالش ازآن به مراتب بیشتر و زیانش برای ملت بسیارافزون تر و خانمان سوزتر و هزینه هایش سنگین تر و امکان توقف یا توفیقش به مراتب کمتر است ،بی تفاوتی یا کم تفاوتی پیشه کرده  و شاهد و ناظر  قرارگرفتن  کشور ، ملت و دیانت درسراشیبی سقوط شده اید  و ملتی که شما را وکیل خود قرارداده است رادرجریان این تهدیدها وخطرات وموجبات و راه حلهای آن قرارنمی دهید؟!!.

  جناب آقای خاتمی؛من به سهم خود،درجلسات علنی ودرچند نقطه ی حساس ایران،این هشدار راداده ام وحتی قبل ازآزادی ازبازداشت 125 روزه درسال 80 و81،به بازجوی خویش این راگفتم که به مسئولان کشور بگویید: « حتی اگر رسول خدا (ص) درجایی حاکم بود  و میان ماندن او در قدرت  و تحمیل هزینه ای درحد چند هزار میلیارد دلار  به ملت یا ترک قدرت  و مانع شدن از این خسارت تلازمی حاصل می شد ، یقینا  به نفع منافع آن ملت از قدرت کناره می گرفت تا خاطره ای خوش از خود و دین رحمانی خویش باقی گذارد و قلب آنان را فتح کند».اکنون با توجه به این سابقه ( که اگرآن را درزمان حضور در ایران به صورت علنی نگفته بودم ، در این زمان  که خارج از ایران هستم  نیز  از علنی گفتن آن دم فرو می بستم  و فقط به نامه ای سربسته  بسنده  می کردم ) عرض می کنم که ؛ نمونه ی عملی اقدام رهبران حقیقی شریعت محمدی( ص )رادررفتار امیر مؤمنان علی(ع) می توان شاهد بود که  برای جلوگیری از  ضررهای هنگفت دیانت و ملت اسلام ( از قتل انسانها تا خسارتهای مادی و معنوی دیگر ) پس از رسول خدا از حقوق خویش صرفنظر کرد و این  رویکرد خود را مستند به دستور رسول الله(ص) عنوان کرد.

  جناب آقای رئیس جمهور؛ شاید هنوز  به این حد از ضرورت نرسیده باشیم   و بتوان با اقدامات اعتماد ساز برای امیدواری ملت  نسبت به تحقق خواسته های قانونیش ، باحفظ  همین قانون اساسی ولی باقرائت و رویکردی حقیقتا«مردم سالارانه»و با عزم جدی بر جبران خسارت های قابل جبران ، اعاده ی حیثیت آنانی که مورد تعرض متخلفان قرارگرفته اند ،بازکردن راه حاکمیت حقیقی ملت،بازنگری درقانون اساسی برای بستن راه های سو ءاستفاده( که دراین چند ساله بخوبی مواردآن روشن شده است)،انتخابی کردن نهادهای اصلی قدرت،درنظرگرفتن محدودیت زمانی برای تمامی مناصب اصلی ورسمی(از جمله رهبری)،به انتخاب مستقیم ملت وا گذاردن منصب رهبری، تصریح به مسئولیت پاسخ گویی او دربرابر مجلس( مجلس شورا یا خبرگانی که بدون اعمال نظر حکومت، به صورتی مردمی و باتمامی تخصص های لازم برای نظارت بررهبری برگزیده شوند ) ، محدود کردن قدرت او  واستفاه از شیوه ی صحیح تقسیم قدرت بین مناصب و قوای کشور،امید به اصلاح درونی نظام ودوری ازقرائت یکه سالاری را درمردم مأیوس،زنده کرد و همزمان با اعتمادسازی های صحنه ی سیاست خارجی ،  به اعتمادسازی  با ملت خویش  در صحنه ی سیاست داخلی نیز زمینه ی بقای منطقی نظام را فراهم کرد.

  آقایانی که همه گونه امتیازرابه طرفهای خارجی داده اندونام آنرااعتمادسازی ورفع خطرازکشور وپیشگیری از فنته انگیزی دشمنان گذاشته اند،چرابا ملت خویش تفاهم نمی کنند و هر مورد عقب نشینی درسیاست خارجی را با هجوم به ملت مظلوم و فعالان سیاسی وفرهنگی درداخل کشور جبران می کنند؟!!

  جناب آقای خاتمی؛تکرار این روشهای کور و تجربه شده از طرف بریدگان از ملت، وظیفه ای را که در سخن حکیمانه ی سعدی شیرازی بیان گردیده،تداعی می کند که؛

اگر بینی که نابینا و چاه است // اگر خاموش بنشینی گناه است
روشی که حضرت عالی درپیش گرفته ایدکه« درخلوت روزهای دوشنبه بارهبری،همه ی دردهای دل ملت و دلسوزان دین و کشور را با طرف مقابل در میان می گذارید و درجلوت از ایشان با برترین صفات و القاب یاد می کنید و همه ی خطاها رابه گردن دیگران انداخته و ایشان راتبرئه می کنید » نیز نوعی ازخاموشی است که گرچه در خفا هشدار داده اید  ولی ظاهرا تا این هشدارها علنی نشود  و تذکر رسمی و کتبی  تخلف از قانون اساسی به ایشان داده نشود تأثیری نمی گذارد . آنچیزی درتاریخ وذهن وزندگی ملت تأثیر می گذارد که آشکارا بیان گردیده باشد.یعنی خاموشی وقتی شکسته می شود که دربرابر دیدگان ملت خویش حاضر شده و تخلفات را برشمرده و متخلفان را با وضوح هرچه تمامتر معرفی کرده و آنان را امر به معروف و نهی از منکر کنید.

   آیاخودشماگمان نمی بریدکه روش هفت سال واندی شمامؤثرنبوده و عملا به وضعیت کنونی منجر شده است؟ آیا یک درصد احتمال نمی دهید که این روش صادقین نباشد؟!!

  می دانم که چه اشکها ریخته و  چه خون دلها خورده اید  و بارها ازخدا طلب مرگ کرده اید ، و نمی خواهم نمک پاش دل ریش شما باشم ، ولی بزرگی و  نزدیکی خطری که  جان دهها هزار  انسان بی گناه   و توان اقتصادی  و فرهنگی ملت بزرگ ایران را تهدید می کند ، وادارم می کند که شمارامخاطب قرار داده ونسبت به ادامه وضعیت فعلی هشداردهم ویادآوری کنم که غفلت ازتغییرآن ،جبران ناشدنی است. (دیگران مدت مدیدی است که گوش کرشان رابه طرف ما کرده اند و ما را  قابل نمی دانند تا  سلاممان را جوابی گویند ، اگر  لایق  کارد آجین شدن یا زندان  و محرومیت های دیگر نشمارند ).

  این هشدار ، اختصاصی به رئیس جمهورندارد چرا که تمامی فعالان سیاسی و تأثیرگذاران صحنه ی سیاست کشور نیز در برابر ملت خویش مسئولند  و  هریک سهمی دارند  که باید برعهده گیرند. ( البته این باید و نبایدها و تمامی واژگانی از این قبیل در این نامه ، از موضعی اخلاقی است و گرنه مرا چه رسد که برای کسی تعیین تکلیف کنم ).

  آقای رئیس جمهور ؛ می بینید که کسی انتظار مخالفت با نظام را ازشما ندارد ولی مطمئنا  کسی انتظار این راندارد که شما « رهبر را مساوی با نظام»قرار دهید (تا چه رسد به تصمیمات غیر قانونی وغیر مشروع مسئولان قضائی یااعضای شورای نگهبان ویابرخی نظامیان متخلف ازقانون)چرا که مطمئنا چنین برداشتی ، غیرعلمی و غیرحقوقی است.البته نهاد رهبری جزئی ازنظام است،و اگر کسی با اصل نهاد رهبری مخالفت عملی داشته باشد،ممکن است درمنطق برخی، مخالف نظام شمرده شود ولی مخالفت بامصداق رهبری، اینگونه نیست. دلیل بر این مدعا این است که ؛ اگر مجلس خبرگان حکم بر عزل رهبر بدهد ، در هیچ منطق حقوقی،آن را به عنوان مخالفت با نظام ،متصف نمی کنند.بنابراین،حذف وعزل رهبر،مخالفت با نظام نیست. پس اگر امروزه کسی مدعی شود که؛ « رهبر کشور، ازعدالت ساقط شده یا تدابیر او ناصحیح و مضر برای کشور بوده است» وعملا وقولاباایشان درخلوت وجلوت به مناقشه برخاسته وتمکین نکند،رفتاراو به هیچ وجه نباید رفتاری برعلیه نظام تلقی شود وبرمجلس خبرگان است که دلائل وی را برای « رسیدگی به بقاء یاعدم بقاء صلاحیت رهبر» مطالبه کرده و نتیجه ی آن رابه اطلاع مدعی و سایر ملت ایران برساند.

  بنابراین،حتی اگر برخی افراد ،انتظار رویارویی با رهبر وعدم تمکین به خواسته های غیر قانونی ایشان (در مواردی که از متخلفان دفاع میکند یا خود اقدام به تخلف ازقانون می کند)را ازشما داشته باشند،نمی توانید بگویید که«آنان انتظار مخالفت با نظام را از شما داشته اند ».

  قبول این مطلب که همه ی ما درمواردی ازتصورات یاتصمیمات خویش راه خطا پیموده ایم ،برای مثل شما، دشوار نیست و مهمتر از اعتراف به اشتباه، عزم جدی شما در باقیمانده ی زمان ریاست جمهوری برای رفع خطر حضور (فوق العاده خسارت بار ) بیگانگان ازکشور وملت ایران است. یقینا تلاش شما نزد خدای رحمان و ملت بزرگ ایران بدون تأثیر و پاسخ نخواهد بود و رویکرد مثبت یا منفی شما در این چند ماه باقیمانده ، درزندگی فردی و اجتماعی شما  نیز  تأثیر خواهد داشت و آرامش یا تشویش وجدانی را برای شما به ارمغان خواهدآورد.پس با توکل برخدا وبرای احقاق حقوق معوقه ی ملت در تمامی مدت پس از پیروزی انقلاب، کمر همت بربندید وازخطرات کوچکتر نهراسید ودر معرکه ی انتخاب بد وبدتر، خطر وضرر اندک را انتخاب کنید و به فضل ورحمت خدا وحمایت احتمالی ملت اکتفا کنید.(ومن یتوکل علی الله،فهو حسبه).

  با آرزوی سعادت دنیا و آخرت، برای شما و ملت ایران، این نامه ی سر گشاده را 5 روز پس از تاریخ ارسال برای شما،در رسانه هایی که امکان انتشارداشته باشد منتشر می کنم و از خدای بزرگ می خواهم که آن را درحد خویش،مؤثر قرار دهد.( من آنچه شرط بلاغست،باشما گفتم ).

                     خدایا چنان کن سر انجام کار//  تو خوشنود باشی و ما رستگار



                                            خدا نگهدار



احمد قابل........ 10/9/1383.......30/11/2004

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر